بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

امام زمان در لباس پاسبان

امام زمان در لباس پاسبان!

امام زمان

علامه طباطبایى تعریف می‌کند ایامى که در تبریز به سر مى‏بردم روزی از طرف مرحوم زنوزى قاصدى آمد و مرا احضار کرد، چون خدمت ایشان رسیدم فرمود: ماجرایى پیش آمده که در آن مبهوتم. چند روز در منزل کار بنایى داشتیم. بنا با شاگردانش مشغول کار بودند، کارهاى دقیق شاگرد توجهم را جلب کرد، مى‏دیدم کارهایش را بخوبى انجام مى‏دهد و وقت تلف نمى‏کند. ظهر که استادش براى صرف ناهار به منزل مى‏رفت در همان محل کار مى‏ماند و ابتدا تجدید وضو مى‏کرد و نمازش را در اول وقت مى‏خواند سپس دستمال کوچک خویش را باز مى‏نمود و غذاى ساده‏اى را که با خود آورده بود مى‏خورد و بلند مى‏شد و مقدمات کار را فراهم مى‏کرد تا استادش برسد ووقتى استاد مى‏آمد با تلاش زیادى همراه وى کار را ادامه مى‏داد.

علامه طباطبایی

در یکى از روزها بنا به وى گفت‏ برو از همسایه نردبانى بگیر و بیاور. جوان رفت ولى برخلاف انتظار دیر آمد و لذا هنگام عصر که استادش به خانه رفت، نزد وى رفته و ضمن احوالپرسى از او پرسیدم درآوردن نردبان انتظار نبود که تاخیر نمایى، چرا دیر کردى؟ جوان کارگر لبخندى زد و گفت: دلیل دیر آمدنم تنگى کوچه بود و اگر مواظبت نمى‏کردم ممکن بود دیوارهاى مردم بر اثر برخورد نردبان خراش بردارد!

آقاى زنوزى ادامه دادند: از پاسخ قانع کننده این جوان بیش از پیش متعجب شدم از او پرسیدم: آیا مى‏شود امام زمان، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، را دید؟ بلافاصله با حالتى کاملا عادى گفت: بلى اتفاقا این هفته به تبریز تشریف آورده بودند. پرسیدم لباس امام چگونه بود؟ پاسخ داد: به لباس پاسبانى بودند!

مشکل مرحوم زنوزى که سبب حیرت او شده بود همین نکته بود و از این جهت علامه طباطبایى را خواسته بود تا از او بپرسد چگونه مى‏شود امام زمان به لباس پاسبانى باشند؟ علامه پاسخ مى‏دهد: همه عالم از آن حضرت مهدى، علیه‏السلام، است و لذا براى آن حضرت مکان و یا لباس و شبیه اینگونه مسائل مشکلى ایجاد نمى‏کند.

محمد هادى فقیهى که این داستان را از زبان علامه شنیده است مى‏گوید: از معظم‏له درباره صحت این داستان نظرخواهى کردم ایشان فرمودند: قرائن به گونه‏اى است که قضیه حقیقت داشته و او از جوانانى بود که امام زمان، علیه‏السلام، را مى‏دیده است. سپس علامه طباطبایى افزود: با توجه به اینکه نشانى آن جوان را داشتم به سراغش رفتم ولى متاسفانه موفق به یافتنش نشدم.

 

غلامرضا گلى زواره، جرعه‏هاى جانبخش، ص‏278

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری

نظرات 1 + ارسال نظر
یک پیشنهاد برای تو 23 خرداد 1388 ساعت 12:20 ق.ظ

آنکه با زندگی می سازد زندگی را می بازد
با زندگیت نساز زندگیت را بساز

سرمایه گذاری در کمپانی راه آسمان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد