بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

غدیر فرخنده ترین عید ۸۸

غدیر فرخنده ترین عید شیعیان و مسلمین مبارک باد  

 

اهمیت واقعه :

غدیر ، تجلی اتحاد و پیوند رسالت و امامت با توحید است . یعنی در واقع رسالت و امامت از یک مبدا که همان توحید است میباشد .
اهمیت واقعه غدیر در این است که خداوند تبارک و تعالی بذای نجات بشریت ، مسئله انخاب و پیروی از رهبری عادل را به عنوان شالوده رسالت پیامبر (ص) بیان نمودند . با توجه به اهمیت ولایت مسلمین ، خداوند تبارک و تعالی بعد از ابلاغ وحی از طریق رسولش با بالا بردن دست حضرت علی (ع) و معرفی آن حضرت به عنوان جاینشین بعد از خودش فرمود :
( الیوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ السلامَ دینا )
( امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما کامل کردم و راضی شدم تا اسلام دین شما باشد )  
یعنی معرفی ولایت به منزله معرفی  دین ناب محمدی (ص) و اتمام نعمت الهی میباشد
و بدون ولایت فقط یک ظواهری از دین مطرح است و انسان به کمال واقعی و سعادت ابدی و تسلیم واقعی در برابر خداوند تبارک و تعالی نائل نمی گردد . متاسفانه امر مهم پذیرش ولایت ، بعد از رحلت پیامبر (ص) دستخوش تغییراتی شد وکسی را که طبق تدبیر الهی باید در محوریت جامعه اسلامی قرار می گرفت
 
خانه نشین کردند و گل هجده ساله اورا  خانم فاطمه زهرا (س) بین درو دیوار نامردمانه چیدند و باقی جسارت ها به اهل بیت را از آن همان زمان پایه ریزی شد ، به تبع آن هر روز انحراف در جامعه اسلامی عمیق و عمیق تر شد .
نکته قابل تامل اینکه ، وقتی حضرت علی (ع) خواستند جلوی انحراف عمیق در جامعه اسلامی و دین سازان و منحرفان از دین را بگیرند ، مورد کینه آنان قرار گرفت ، تا حدی که منحرفان از دین برای نجات دین ساختگی تصمیم گرفتند این بار فراتر از مرز خانه نشین کردند ، آن حضرت را به شهادت برسانند و این یعنی حذف ولایت و امامت از جامعه اسلامی .
نکته دیگر اینکه ، هر انچه بشریت در بی هویتی و گمراهی نا امنی و سر در گمی به سر میبرد ، حاصل بی خبری و دوری از فیض عظیم ولایت و امامت می باشد .
 
غدیر یعنی چه ؟
غدیر عبارت است از رود کوچکی که همواره مقدار کمی آب در آن جاری است رویداد غدیر در صحرای (جُهفه) نزدیک رود کوچکی بو وقوع پیوست ، چون برای اعلان ولایت امام علی (ع) سه روز آن جمعیت 120 هزار نفره در انجا توقف کردند ، در ان هوای گرم  و کمی آب ، و برای رفع تشنگی از آن رود استفاده میشد ، آن حادثه بزگ به نام ( غدیر ) معروف شد . از پس در شعر ها و نوشته ها و گفته ها ، روز بیعت مردم با امیرالمومنین علی (ع) به نام غدیر مطرح گردید .
واقعه روز غدیر :
در سال دهم هجرت ، پیامبر به منظور اَدای مناسک حج عازم مکه گردیدند . به همراه عده ای بیش از 120 هزار نفر . این حج به ( حجة الوداع ) نام گرفت .
 
چرا که اخرین سفر پیامبر بود . پیغمبر اکرم (ص) پس از انجام مناسک حج و مراجعت از مکه به سوی مدینه روز هجده ذی الحجة در سرزمین غدیر خم توقف نمودند زیرا امر مهمی از جانب خداوند به حضرتش وحی شده بود که بایستی آن را به عموم مردم ابلاغ نماید و آن ولایت و خلافت امام علی (ع) بود . ( مائده 67 )
( ای پیامبر انچه را که از جانب پروردگارت به تو نائل شده به مردمان برسان اگر این کار را انجام ندهیرسالت اورا نرساندهی و بیم مدار که خداوند تورا از شر مردم نگه میدارد )
مگر چه خبر است ؟
همه از هم می پرسیدند ، چه شده است که رسول خدا مارا در این گرمای طاقت فرسا و وسط بیابان نگه داشته است و امر به تجمع فرموده اند . زمین به قدری گرم و سوزان بود که پاهای خودرا به دامان پیچیده و ذر سایه شتران نشسته بودند ، ( و این حکایت از اهمیت والای این رویداد است )
انتظار به پایان رسید و پس از اجتماع حجاج ، رسوا خدا (ص) دستور فرمودند از جَحاز شتران منبری ترتیب دادند و پیامبر بر بالای ان منبر چنین فرمودند :
آیا به مومنین از خودشان اولی تر به تصرف نیستم اجتماع عرض کردند : بله   پیامبر در ادامه فرمودند :
هر که من مولای اویم از این به بعد این علی مولای و امام اوست
سپس دستور فرمودند که مسلمین دسته دسته خدمت حضرت امیرالمومنین علی (ع) که داخل خیمه ای در برابر خیمه پیامبر (ص) نشسته بودند حاظر شوند و مقام ولایت و جاینشینی و امامت را به او تیریک گویند .
 
تمامی حجاج اعم از زن و مرد ، پیر و جوان ، فقیر و غنی و دوست و دشمن در خیمه علی امیرالمومنین (ع) حاظر شدند و به او اشکارا این مقام امامت و جاینشینی پیامبر را تبریک گفتند
حدیث غدیر متواتر است
خواجه نصیر میگوید :  (( ... والحدیث الغدیر المتواتر ))
خبر واحد » خبری است که نقل آن در حدی است که یقین نیست ، خواه ناقل آن یک نفر باشد یا بیشتر .
خبر متواتر » یعنی مقدار نقل خبر فوق تبانی باشد ، گاهی قضیه به حدی میرسد که اصلا نمی شود احتمال داد که تبانی باشد .
روایت بیانگر واقعه غدیر ، خطبه پیعمبر مکرم اسلام ص) و معرفی حضرت امیرالمومنین علی (ع) به وسیله آن حصرت ، متواتر است .             ( المیزان ج6 ص 60 )
ویژگی های حادثه بزگ غدیر
1- رهبر لایقی با انتخاب الهی معرفی شد .
2- نوع حکومت و ساختار سیاسی با شناخت کامل انتخاب گردید .
3- وحی عمومی با شرکت عمومی جامعه هماهنگ شد .
4- این ویژگی ها در حکومنت های دنیا وجود ندارد .
 
ایات مربوط به غدیر در قران
1- ایه 67 سوره مائده
2- ایه 3 سوره مائده
3- ایه 1 و 2 سوره معارج
4- ایه 79 سوره بقره
 
غدیر از دیدگاه روایات
امام رضا (ع) :        ( وسائل شیعه ، ج 10 ص 302 )
به خدا سوگند اگر مردم ارزش روز غدیر را میدانستند روزی ده بار فرشتگان با انان مصافحه میکردند و اگر به درازا کشیدهن این سخن برای من ناگوار ببود در باره ارجمندی این روز و فضیلت هایی که خداوند به کسانی که نرا شناختند داده است ، چنان بَسطِ سخن میدادم که به شمار نیاید  .
امام صادق (ع) :       ( وسائل شیعه ، ج 5 ص 224 )
روز غدیر خم عید بزگ خداست ، خداوند پیامبری مبعوث نکرده مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت انرا شناخته و نان این روز در آسمان ، روز عهد و پیمان و در زمین ، روز پیمان محکم و حضور همگانی است

ولادت امام رضا (ع)

 

 ولادت امام رضا (ع) بر ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه و شیعیان جهان مبارک باد 

 

امام رضا (ع)

ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصومین از چهارده معصوم (ع) می باشد. سال تولد آن حضرت را 148 و 153 ه.ق و ماه تولد ایشان را بنا بر روایت ذی القعده گفته اند .

کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان «رضا» بوده که بنابر روایتی در عیون اخبار الرضا (1/13) علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا» این بوده است که ...... هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچیک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به «رضا» نامیده شد. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.

ملاحظات سیاسی در انتخاب لقب ایشان:

به روایت طبری (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و شیخ صدوق هم بنابر روایتی دیگر در «عیون اخبار الرضا (2/14)» چنین گقته است. باید متذکر شد که اعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر عهد بنی امیه مردم را دعوت می کردند که به «رضا از آل محمد» بیعت کنند ، یعنی بی آنکه از کسی نام ببرند می گفتند: چون خلافت بنی امیه درست نیست باید به کسی از خاندان محمد (ص) که مورد رضایت همه باشد بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی عباس بود (بنی عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی بن موسی بن جعفر را به ولایتعهدی برگزید. همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.

شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار:

شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. نظافت را در هر حال رعایت می کرد و عطر بسیار بکار می برد. عادتاً جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود. در هر فرصتی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد.....

علل تحمیلی ولایتعهدی به امام رضا (ع):

الف) پس از قتل امین ، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند. فضل و مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یا سر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.

ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.

حدیث سلسله الذهب:

مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگیر بی قبه، از ادوات سفر برای بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.

شرایط پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده:

..... امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر ونهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد، علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لا ابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود. مأمون پس از آن که آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود.

عوامل مؤثر در شهادت و وفات حضرت رضا (ع):

ـ چنانکه اشاره شد ظاهراً فضل بن سهل در ولایت عهدی حضرت رضا (ع) مؤثر بوده است. اما گویا پس از انتخاب آن حضرت به ولایت عهدی وقایعی روی داده است که منجر به مخالفت فضل با حضرت رضا (ع) شده است.

ـ نارضایتی خاندان بنی عباس در بغداد از انتخاب امام رضا (ع) به ولایت عهدی و دشمنی با فضل بن سهل و مأمون بخاطر این انتخاب ـ تأثیر شخصیت کلامی امام رضا (ع) در دوران ولایتعهدی و شهرت آن حضرت که باعث حسادت حاکم وقت یعنی مأمون می شد.

ـ حرکت های پیامبر گونه امام رضا (ع)، چون نماز عید فطر سال 202

(دایره المعارف تشیع / جلد 2/ ص 365)

حجاب در ادیان الهی

 حجاب در ادیان الهی 

حجاب

قسمت اول : زرتشتیان با حجاب

 

اشاره

از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط می‏گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. این مقاله به بررسی تطبیقی حجاب در ادیان مختلف می پردازد.

 

فطری بودن پوشش:

حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.

داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می‏کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدّس است)، می‏خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش‏نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه‏اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. *آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند؛ پس برگهای انجیر به‏هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند... . » بعد ادامه می‏دهد: «و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رختها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».1

بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسی از پوست بدیشان ارزانی داشت.

در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است: فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ؛2 آن‏گاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند.

طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده‏اند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم دارای لباس بوده‏اند) بلافاصله خود را با برگ‏های درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی، حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ‏ها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکّر هر یک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می‏کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن‏ها ایجاد نشده است؛ بلکه انسانهای نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسانها، به طور فطری بدان گرایش داشته‏اند.

حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.

 و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت‏ها و آیین‏های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ‏گاه به‏طور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش

حجاب

 زن را در آن می‏بینیم. دقّت در لباس ملی کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخی برای یافتن ملل و اقوامی که زنان آنها دارای حجاب بوده‏اند، بی‏نیاز می‏سازد و به خوبی اثبات می‏کند که حجاب در میان اکثر ملت‏های جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصی نداشته است. تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده‏اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده‏اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب‏های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست.

 

حجاب در شریعت زرتشت

«اَشو زرتشت» با توصیه‏ها و اندرزهای خود، کوشیده است تا پایه‏های حجابی را که زنان ایرانی به عنوان یک فرهنگ ملّی در ظاهر عرف خود رعایت می‏کنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجرای قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحراف‏های اخلاقی پنهان، بیمه کند. قسمتی از پند و اندرزهایی که «اَشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل می‏کنیم، تا این اقدام مهم «اشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالی و آموزش ریشه‏های «حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطن، روشن‏تر شود.

او می‏فرماید: * ای نوعروسان و دامادان! روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک مَنشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرّمی همراه باشد.

* ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ‏گاه گرد دروغ و خوشی‏های زودگذری که تباه کننده زندگی‏اند، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است.

ای نوعروسان و دامادان! روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک مَنشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرّمی همراه باشد.

با این‏گونه کارها زندگانی گیتی خود را تباه مسازید. * پاداش رهروان نیکی، به کسی می‏رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگری نخواهد بود. * فریب‏خوردگانی که دست به کردار زشت می‏زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولی زنان و مردانی که به اندرز و راهنمایی من گوش فرا می‏دهند، آرامش و خوشی زندگی بهره‏شان خواهد بود و سختی و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیک‏نامی جاودانی خواهند رسید.3

و در کتاب «وَنْدی داد» این جمله به طور مکرّر آمده است: «کلام ایزدی است که کردار زشت را نابود می‏کند: از تو - ای مرد! - خواهش می‏کنم پیدایش و فزونی را پاک و پاکیزه ساز! از تو - ای زن! - خواهش می‏کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشی و شیر تو فراوان شود!».4

در کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهای میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین می‏خوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده می‏کنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنان‏که روسری آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربی است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری است». دین زرتشت، بر سه اصل اساسیِ، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک می‏گویند: «یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دوری جوید». در اندرز «آذرباد مار اسپند» موبد موبدان آمده است: «مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن».5

در شماره های آتی این مطلب را با عنوانین زیر پی بگیرید:

حجاب در شریعت یهود

حجاب در شریعت مسیح

حجاب در شریعت اسلام

پژوهشگر: سعید عسگری

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری


1. تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 6 - 8 و 20 - 21. 2.

2. سوره اعراف، آیه 22. 3.

3. یسنا، ص 53، پندهای 5 - 8 به نقل از: آموزش‏های زرتشت پیامبر ایران، رستم شهرزادی، انجمن زرتشتیان، آبان 76. 4

4. وندی داد، ص 275، بند 10.

5. سال‏نمای 1372، انجمن زرتشتیان تهران، ص 10.

 

 

رمضان ۱۴۳۰

 رمضان  ۱۴۳۰  به نیمه رسید ؟؟؟ 

می‌خواهم امروزی باشم!

می‌خواهم امروزی باشم!

مد

انسان، موجودی است کمال‌طلب و دوست دارد آن چه را موجب رسیدن او به کمال می‌شود ، به دست آورد. در این میان، جوانان نه تنها از این قاعده مستثنا نیستند ، بلکه ویژگی‌های جوانی نیز اقتضا می‌کند که بر این کمال‌طلبی، پافشاری بیشتری داشته باشد؛ زیرا جوان همواره به دنبال ایده‌آل‌ها، کمال مطلوب‌ها، جاودانگی، معنویت، زیبایی و ارزش‌هاست و در عین حال، روحیه‌ای تنوع‌طلب دارد و از حالت ثابت و ایستا، گریزان است. اگر این ویژگی‌های جوانی، با بینش صحیح از ارزش‌ها همراه شود ، دوره جوانی ، یک دوره بسیار بارور و پربرکت خواهد بود و اگر این بینش صحیح همراه با باورهای دینی نباشد، دوره جوانی یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های زندگی او خواهد بود و چه بسا تا مرز سقوط ، انحطاط و هلاکت کشیده شود.

 

خوشبختانه اسلام که کامل‌ترین و جامع‌ترین ادیان الهی است و همه نیازهای مربوط به کمال و شکوفایی انسان را در بر دارد، دینی است مترقی و احکام آن هماهنگ تغییراتی است که در زندگی بشر به وجود می‌آید و به عبارت دیگر، اسلام زمان و مکان و تاثیر آنها در زندگی بشر را در نظر دارد. از این‌رو، هیچ گاه یک مسلمان واقعی، انسانی تک بعدی و عقب افتاده از تحولات و پیشرفت‌های زمان خودش نیست. اسلام، همواره به هنر و آراستگی ارج می‌نهد و در عین حال، بر حفظ ارزش‌های اخلاقی و مسائل معنوی - که در رسیدن به کمال نقش اساسی دارند - تأکید می‌کند. بنابراین، اگر ما به اسلام واقعی معرفت پیدا کنیم، هیچ گاه تک بعدی نخواهیم بود؛ اما عدم آگاهی ما به دستورات اسلامی، موجب می‌شود که ما تلقی صحیحی از اسلام نداشته باشیم و گاهی اوقات، دچار تعارضاتی نیز بشویم.

کلید حل این تعارضات، شناخت بیشتر اسلام و التزام عملی به دستورات اسلام می‌باشد ، اسلام همان‌طور که انسان‌ها را دعوت به خودسازی و طهارت می‌کند ، به آراستگی ظاهر نیز توجه دارد؛ تا جایی که نظافت را نشانه ایمان می‌داند.

طبیعی است که آراستگی ظاهری در هر زمانی، متناسب با شرایط آن زمان و فرهنگ حاکم بر آن جامعه است. به همین دلیل اسلام، انسان‌ها را در نوع لباس پوشیدن یا رنگ لباس یا نوع آرایش، محدود نکرده است که مثلا فقط مثل عرب‌ها لباس بپوشید؛ بلکه آن چه مورد نظر است، اصل پوشش است و اگر عفاف انسان‌ها حفظ شود، مفسده‌ای به دنبال ندارد. بنابراین، نوع لباس یک جوان آسیایی و شرقی، با نوع لباس یک جوان غربی، متفاوت است؛ اما در عین حال، هر دو می‌تواند آراستگی مورد نظر اسلام را داشته باشند؛ به شرط این که با ارزش‌های الهی و سایر احکام و دستورات دین، منافات نداشته باشد. (مثلا مسلمانان مالزی و ایرانی در مراسم حج لباس های متفاوتی دارند که حدود در آن رعایت شده.)

 

به نظر می‌آید که در برداشت از آراستگی ظاهری و مدگرایی، اشتباه شده است. مدگرایی امری است غیر از آراستگی و زیبایی ظاهری؛البته ممکن است گاهی اوقات عملی یا هنری و یا طرز لباس پوشیدنی مد شود و منافاتی با ارزشهای دینی نداشته باشد اما همیشه این گونه نیست؛ زیرا مبنای کسانی که در پشت صحنه، مروج مدگرایی هستند، چیزی جز دنیاطلبی و کسب منافع نیست و برای آنها مهم نیست که آیا این چیزی که آنها به تبلیغ آن می‌پردازند، با ارزش‌ها و کمالات انسانی تعارضی دارد یا نه. بنابراین، یک انسان مؤمن که می‌خواهد ، پای‌بند به ارزش‌های الهی باشد، نباید تابع فرهنگ مدگرایی باشد؛ زیرا مروجین چنین فرهنگی، بیشتر اوقات پای‌بند به ارزش‌ها نیستند. علاوه بر این که مدگرایی، موجب چند بعدی شدن انسان نیز نمی‌شود؛ بلکه انسان، خود را آلت دست افرادی سودجو قرار داده است. چند بعدی شدن انسان، به این معناست که انسان از جنبه‌های مختلف علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، رشد کند و از زمان خودش، عقب نماند؛ مثلا اگر روزی کامپیوتر و نهضت نرم‌افزاری حاکم بر همه فعالیت‌های انسان می‌شود، او نیز در حد توان خود و متناسب با رشته تحصیلی و نوع شغلی که دارد، با این تکنولوژی آشنا و از آن استفاده می‌کند و در سایر پیشرفت‌های علمی یا هنری نیز این گونه است.

یک انسان مؤمن که می‌خواهد ، پای‌بند به ارزش‌های الهی باشد، نباید تابع فرهنگ مدگرایی باشد؛ زیرا مروجین چنین فرهنگی، بیشتر اوقات پای‌بند به ارزش‌ها نیستند.

چند بعدی شدن انسان، این نیست که اگر یک ستاره سینما فلان رفتار را انجام داد، فردای آن روز همه افراد مثل او رفتار کنند. این تقلید کورکورانه است و نه تنها انسان را چند بعدی نمی‌کند، بلکه به انحطاط نیز می‌کشاند زیرا بسیاری از این به ظاهر ستاره‌های سینمایی یا ورزشی، یا تابع ارزش‌های الهی نیستند و یا حتی بر خلاف آنها حرکت می‌کنند بنابراین، چگونه می‌شود انسان هم پای‌بند به ارزش‌ها باشد و هم دنباله‌رو الگوهایی باشد که در جهت خلاف ارزش‌ها حرکت می‌کنند. بنابراین، چند بعدی شدن، مستلزم این است که ما الگوهایی را انتخاب کنیم که از هر جهت، شایستگی الگو بودن را داشته باشند و آنها جز ائمه‌علیهم‌السلام نیستند؛ زیرا آنها با اسلام ناب آشنا هستند و به تاثیر زمان و مکان و شرایط اجتماعی نیز آگاه بودند. از این رو، همراه با زمان حرکت می‌کردند و هیچ گاه از زمان خود عقب نبودند و به همین جهت، نوع لباسی که امام علی‌علیه‌السلام می‌پوشید، با نوع لباسی که امام صادق علیه‌السلام می‌پوشید، فرق داشت؛ یعنی آنها متناسب با زمان خود و با توجه به شرایط جامعه، لباس می‌پوشیدند و هر دو مطابق با احکام الهی رفتار می‌کردند. بنابراین، شما باید در همه ابعاد زندگی، پیشرفت داشته باشید و در وضعیت ظاهری هم همان طور که اسلام گفته، همواره آراسته باشید و از مد هم تا آن جا که با اسلام منافاتی ندارد، استفاده کنید؛ اما پیرو کورکورانه مد نباشید. علاوه بر این، راهکارهای عملی زیر را در رسیدن به مقصود دنبال کنید:

1. با مطالعه بیشتر در زمینه مسائل اعتقادی، اخلاقی و احکام دینی، با معیارهای مورد نظر اسلام و ارزش‌های آن آشنا شوید و آگاهی بیشتری کسب کنید.

2. از تقلید کورکورانه در رفتارهای اجتماعی و فردی، پرهیز کنید.

3. با افراد باشخصیت که از نظر علمی و معنوی، وضعیت مناسبی دارند ، معاشرت داشته باشید.

4. از معاشرت با افرادی که شئونات اسلامی را رعایت نمی‌کنند و در رفتارهای خود تابع معیارهای صحیحی نیستند، پرهیز کنید.

5. از کسب آگاهی‌های لازم در زمینه مسائل روز، پیشرفت‌های علمی، به ویژه آن چه مربوط به رشته تحصیلی شما می‌شود ، غفلت نکنید.

6. در آراستگی ظاهر و نوع لباس پوشیدن و آرایش ظاهری، هم نوع جنسیت خود را رعایت کنید و هم از افراط و تفریط‌ های وسواس‌گونه و وقت‌گیر، پرهیز کنید.

7. در همه شئونات زندگی، حد اعتدال را رعایت کنید؛ زیرا تعادی در رفتار هم از انحرافات و هم از یک بعدی شدن و هم از حرف بیهوده جلوگیری می‌کند.

8. در انجام فرایض دینی، مانند نماز اول وقت و پرهیز از گناه، جدی باشید.

9. علاوه بر معاشرت با افراد مناسب، الگوهای مناسبی در میان جوانان موفق پیدا کنید و با آنها رابطه درستی برقرار کنید.

منبع : پرسمان- با تغییر و تلخیص

تنظیم برای تبیان :داوودی