به نام خدایى که «مقلّب القلوب» است. دلها را زیر و رو و دگرگون مىسازد، با این گونه تحولّات درونى، زندگى بیرونى هم دگرگون مىشود، خدایى که در دل عارفان صاحبدل جاى دارد و از رهگذر چنین دلهاى پاک، مىتوان «سلوک معنوى» داشت و راهى به سوى خدا یافت و «خدایى» گشت و «الهى» زیست.
آن چه با عنوان قلب و دل، در قلمرو معارف دینى و آموزههاى عرفانى و اخلاقى مطرح است، با آن «دل» که خاستگاه هوسهاى شیطانى و تمایلات نفسانى است، متفاوت است.
این، راه به ملکوت مىگشاید، آن به بیراهه نفسانیّات مىکشاند.
این، مدبّر و مدیر وجود است، آن مدار وسوسههاى دون.
در روایات، براى «قلب»، نقشى هدایتگر و کنترل کننده و پیشوا معرفى شده است. پیامبر اکرم - صلىاللّهعلیهوآله - فرموده است: «القلب مَلِکٌ و له جُنودٌ، فاِذا صَلُحَ الملِکُ صَلُحت جُنودُه و اِذا فَسَدَ الملِکُ فَسَدَت جُنودُه»،1
قلب همچون پادشاهى است که لشکریانى دارد. اگر پادشاه صالح باشد، سربازانش هم صالح مىشوند و هرگاه فرمانروا خراب باشد، سپاهیان او نیز فاسد و خراب مىشوند.
این، یعنى همان نقش رهبرى، هدایتگرى، خطدهى، سامانبخشى و مدیریت در حالات و رفتار و خصلتهاى انسان، که در اختیار دل است.
به همان نحو که «رهبرى» در جامعه و انسانها از حساسیت و اثرگذارى برخوردار است، قلب انسان نیز (نه آن عضو صنوبرى شکل درون قفسه سینه) حسّاس و کارساز و نقش پرداز است. پس مىسزد که در مراقبت از آن و کنترل حالاتش و ورودىها و خروجىهایش و اثرگذارى و اثرپذیرىهایش دقت شود.
گاهى کسى از «قلب سلیم» برخوردار است و دیگرى از «قلب مریض». آیا بیمار دلان با صاحبان دلهاى صاف و زلال و مهذّب یکسانند؟
گاهى قلبى مهر و موم شده و بسته و ختم شده است (ختم اللّه على قلوبهم...)2 و گاهى دل، باز و گشوده است و شرح صدر وجود دارد. آیا این دو گونه قلب، دو گونه رفتار و زندگى پدید نمىآوردند؟
آن چه در دل مىگذرد، بر زبان هم جارى مىشود، در عمل هم انگیزه مىآفریند، هدفساز هم هست و جهت را نیز تعیین مىکند.
پس باید دید که دل، کجایى است، چگونه است و به کدام پایگاه وابسته است؟
درست است که با یک «دل» نمىتوان دو «دلبر» داشت و درست گفتهاند که: «اى یک دله صد دله، دل یک دله کن...».
امّا مهم آن است که آن دلدار و دلبر، ارزنده و قیمتى و لایق «دل دادگى» باشد، وگرنه دل هر جایى هر روز بر شاخهاى مىنشیند و صاحب دل را آواره و هرجایى مىکند.
از قرآن کریم الهام بگیریم که فرموده است:
«ما جَعَلَ اللّه لِرجلٍ مِنْ قلبینِ فى جَوفِه».3
خداوند در درون هیچکس، دو قلب قرار نداده است.
البته این روشن است که هیچ کس دو قلب ندارد، لیکن رهنمود قرآن، به آن دلى است که کانون عشقها، گرایشها، عواطف و احساسات، باورها، محبّتها و گرایشهاست و باید تکلیف آن را روشن ساخت و هشیار ساخت و هشیار بود که آیا جایگاه خداست، یا پایگاه شیطان؟
بر سر چند راهههاى محبوب گزینى و دل سپارى و مهر ورزى. باید «تعیین راه» و «تعیین جهت» کرد، تا دل، سرگردان نماند و طعمه غارتگران نشود.
اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانى دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانستهاند و در پاسخ به این سؤال که از کجا به این مقامات رسیدهاید؟ گفتهاند: دربان دلمان بودیم (کنتُ بوّاباًعلى قلبى)، این نکته، گویاى ضرورت نظارت بر ورودىهاى دل است و این که با قلب خودمان چه مىکنیم و چه کنترلى بر آن داریم و به که مىسپاریم و به چه مىفروشیم؟
گفتهاند که: «القلب حرم الله...»، دل حریم الهى است و در این حرم مقدّس، جز خدا را راه نده.
این دل، سراى توست، نه بیگانه
در راه دل نشسته و در بانم
حاشا که جز تو ره به دلم یابد
جانم فدایت، اى همه جانانم4
در کلام حضرت رسول چنین آمده است:
«ان اللّه تعالى فى الأرض أوانى، الا وهى القُلوب...»5
خداوند را در روى زمین ظرفهایى است، آگاه باشید که آن ظرفهاى الهى، قلبهاست، پس بهترین این ظرفها نزد خدا، دلى است که نسبت به برادران نازکتر و از گناهان پاکتر و در راه خدا استوارتر باشد.
عرش رحمانى که مىگویند، آن نام دل است
بر در دل حلقه زن، کام دل از دل حاصل است
در ظرف دل چه باید ریخت و آن را از چه باید آکند؟
بالاخره این «جام دل»، تهى نمىماند. اگر از عشق به خوبىها و خوبان پر نکنى، از علاقههاى بدلى و محبوبهاى عوضى و معشوقهاى بىارزش پر مىشود و آن گاه، خالى کردن این خانه که به اجاره یا مالکیّت یک «بیگانه» در آمده است، بسیار دشوار است! از اول باید مواظبت کرد که یک «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نکند.
اگر بتوانیم «مرغ دل» را بر شاخه «حبّ خدا» بنشانیم و اگر گرفتارش مىکنیم، گرفتار عشق خوبان و پاکانش کنیم، یقیناً ما را به بیراهه نمىکشد و پشیمانى به بار نمىآورد. صبرى اصفهانى مىگوید:
گر طیر دل بر سر کوى تو، معذورش دار
چه کند؟ قاعده مرغ گرفتار این است6
اگر بتوانیم در دل، «چراغ معرفت» برافرازیم.
نه...اصلاً اگر بتوانیم دل را چراغ معرفت سازیم و با نورانیت دل، راه زندگى را طى کنیم، تا قیامت، مسیر ما را روشن مىسازد. این کلام حضرت باقرالعلوم - علیهالسلام - است، که در ترسیم دلها و حالات آن ،از جمله به «دل مؤمن» اشاره مىکند که همیشه باز، روشن و روشنگر است تا روز قیامت: «و قلب مفتوح فیه مصباح یزهر و لا یطفأ نوره الى یوم القیامةِ و هو قلب المؤمن».7در قلمرو دل، گامهاى دیگرى خواهیم زد.
باشد که همراهى شما با این گامها، به «مقصد» نزدیکترمان کند.
پی نوشت ها:
1.میزان الحکمه، حدیث 16911.
2.بقره (2) آیه 7.
3.احزاب (33) آیه 4.
4.برگ و بار، ص 19.
5.میزانالحکمه، ج 5، ص 217.
6.گلزار ادب، ص 282.
7.معانى الأخبار،ص 395،ح 50.
منبع:
پرسمان