بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

دلت را به که می سپاری؟

دژبان قلب خود باشیم

قلب

به نام خدایى که «مقلّب القلوب» است. دل‏ها را زیر و رو و دگرگون مى‏سازد، با این گونه تحولّات درونى، زندگى بیرونى هم دگرگون مى‏شود، خدایى که در دل عارفان صاحب‏دل جاى دارد و از رهگذر چنین دل‏هاى پاک، مى‏توان «سلوک معنوى» داشت و راهى به سوى خدا یافت و «خدایى» گشت و «الهى» زیست.

 

«قلب»، رهبر وجود

آن چه با عنوان قلب و دل، در قلمرو معارف دینى و آموزه‏هاى عرفانى و اخلاقى مطرح است، با آن «دل» که خاستگاه هوس‏هاى شیطانى و تمایلات نفسانى است، متفاوت است.

این، راه به ملکوت مى‏گشاید، آن به بیراهه نفسانیّات مى‏کشاند.

این، مدبّر و مدیر وجود است، آن مدار وسوسه‏هاى دون.

در روایات، براى «قلب»، نقشى هدایت‏گر و کنترل کننده و پیشوا معرفى شده است. پیامبر اکرم - صلى‏اللّه‏علیه‏وآله - فرموده است: «القلب مَلِکٌ و له جُنودٌ، فاِذا صَلُحَ الملِکُ صَلُحت جُنودُه و اِذا فَسَدَ الملِکُ فَسَدَت جُنودُه»،1

قلب همچون پادشاهى است که لشکریانى دارد. اگر پادشاه صالح باشد، سربازانش هم صالح مى‏شوند و هرگاه فرمانروا خراب باشد، سپاهیان او نیز فاسد و خراب مى‏شوند.

این، یعنى همان نقش رهبرى، هدایت‏گرى، خطدهى، سامان‏بخشى و مدیریت در حالات و رفتار و خصلت‏هاى انسان، که در اختیار دل است.

اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانى دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانسته‏اند و در پاسخ به این سؤال که از کجا به این مقامات رسیده‏اید؟ گفته‏اند: دربان دلمان بودیم (کنتُ بوّاباًعلى قلبى)، این نکته، گویاى ضرورت نظارت بر ورودى‏هاى دل است و این که با قلب خودمان چه مى‏کنیم و چه کنترلى بر آن داریم و به که مى‏سپاریم و به چه مى‏فروشیم؟

به همان نحو که «رهبرى» در جامعه و انسان‏ها از حساسیت و اثرگذارى برخوردار است، قلب انسان نیز (نه آن عضو صنوبرى شکل درون قفسه سینه) حسّاس و کارساز و نقش پرداز است. پس مى‏سزد که در مراقبت از آن و کنترل حالاتش و ورودى‏ها و خروجى‏هایش و اثرگذارى و اثرپذیرى‏هایش دقت شود.

گاهى کسى از «قلب سلیم» برخوردار است و دیگرى از «قلب مریض». آیا بیمار دلان با صاحبان دل‏هاى صاف و زلال و مهذّب یکسانند؟

گاهى قلبى مهر و موم شده و بسته و ختم شده است (ختم اللّه على قلوبهم...)2 و گاهى دل، باز و گشوده است و شرح صدر وجود دارد. آیا این دو گونه قلب، دو گونه رفتار و زندگى پدید نمى‏آوردند؟

«قلب»، چهار راه گرایش‏ها

آن چه در دل مى‏گذرد، بر زبان هم جارى مى‏شود، در عمل هم انگیزه مى‏آفریند، هدف‏ساز هم هست و جهت را نیز تعیین مى‏کند.

پس باید دید که دل، کجایى است، چگونه است و به کدام پایگاه وابسته است؟

درست است که با یک «دل» نمى‏توان دو «دلبر» داشت و درست گفته‏اند که: «اى یک دله صد دله، دل یک دله کن...».

امّا مهم آن است که آن دل‏دار و دلبر، ارزنده و قیمتى و لایق «دل دادگى» باشد، وگرنه دل هر جایى هر روز بر شاخه‏اى مى‏نشیند و صاحب دل را آواره و هرجایى مى‏کند.

از قرآن کریم الهام بگیریم که فرموده است:

«ما جَعَلَ اللّه لِرجلٍ مِنْ قلبینِ فى جَوفِه».3

خداوند در درون هیچ‏کس، دو قلب قرار نداده است.

البته این روشن است که هیچ کس دو قلب ندارد، لیکن رهنمود قرآن، به آن دلى است که کانون عشق‏ها، گرایش‏ها، عواطف و احساسات، باورها، محبّت‏ها و گرایش‏هاست و باید تکلیف آن را روشن ساخت و هشیار ساخت و هشیار بود که آیا جایگاه خداست، یا پایگاه شیطان؟

بر سر چند راهه‏هاى محبوب گزینى و دل سپارى و مهر ورزى. باید «تعیین راه» و «تعیین جهت» کرد، تا دل، سرگردان نماند و طعمه غارت‏گران نشود.

 

مراقبت از دل

اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانى دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانسته‏اند و در پاسخ به این سؤال که از کجا به این مقامات رسیده‏اید؟ گفته‏اند: دربان دلمان بودیم (کنتُ بوّاباًعلى قلبى)، این نکته، گویاى ضرورت نظارت بر ورودى‏هاى دل است و این که با قلب خودمان چه مى‏کنیم و چه کنترلى بر آن داریم و به که مى‏سپاریم و به چه مى‏فروشیم؟

گفته‏اند که: «القلب حرم الله...»، دل حریم الهى است و در این حرم مقدّس، جز خدا را راه نده.

این دل، سراى توست، نه بیگانه

در راه دل نشسته و در بانم

حاشا که جز تو ره به دلم یابد

جانم فدایت، اى همه جانانم‏4

در کلام حضرت رسول چنین آمده است:

«ان اللّه تعالى فى الأرض أوانى، الا وهى القُلوب...»5

خداوند را در روى زمین ظرف‏هایى است، آگاه باشید که آن ظرف‏هاى الهى، قلب‏هاست، پس بهترین این ظرف‏ها نزد خدا، دلى است که نسبت به برادران نازک‏تر و از گناهان پاک‏تر و در راه خدا استوارتر باشد.

عرش رحمانى که مى‏گویند، آن نام دل است

بر در دل حلقه زن، کام دل از دل حاصل است

در ظرف دل چه باید ریخت و آن را از چه باید آکند؟

بالاخره این «جام دل»، تهى نمى‏ماند. اگر از عشق به خوبى‏ها و خوبان پر نکنى، از علاقه‏هاى بدلى و محبوب‏هاى عوضى و معشوق‏هاى بى‏ارزش پر مى‏شود و آن گاه، خالى کردن این خانه که به اجاره یا مالکیّت یک «بیگانه» در آمده است، بسیار دشوار است! از اول باید مواظبت کرد که یک «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نکند.

اگر بتوانیم «مرغ دل» را بر شاخه «حبّ خدا» بنشانیم و اگر گرفتارش مى‏کنیم، گرفتار عشق خوبان و پاکانش کنیم، یقیناً ما را به بیراهه نمى‏کشد و پشیمانى به بار نمى‏آورد. صبرى اصفهانى مى‏گوید:

گر طیر دل بر سر کوى تو، معذورش دار

چه کند؟ قاعده مرغ گرفتار این است‏6

اگر بتوانیم در دل، «چراغ معرفت» برافرازیم.

بالاخره این «جام دل»، تهى نمى‏ماند. اگر از عشق به خوبى‏ها و خوبان پر نکنى، از علاقه‏هاى بدلى و محبوب‏هاى عوضى و معشوق‏هاى بى‏ارزش پر مى‏شود و آن گاه، خالى کردن این خانه که به اجاره یا مالکیّت یک «بیگانه» در آمده است، بسیار دشوار است! از اول باید مواظبت کرد که یک «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نکند.

نه...اصلاً اگر بتوانیم دل را چراغ معرفت سازیم و با نورانیت دل، راه زندگى را طى کنیم، تا قیامت، مسیر ما را روشن مى‏سازد. این کلام حضرت باقرالعلوم - علیه‏السلام - است، که در ترسیم دل‏ها و حالات آن ،از جمله به «دل مؤمن» اشاره مى‏کند که همیشه باز، روشن و روشن‏گر است تا روز قیامت: «و قلب مفتوح فیه مصباح یزهر و لا یطفأ نوره الى یوم القیامةِ و هو قلب المؤمن».7در قلمرو دل، گام‏هاى دیگرى خواهیم زد.

باشد که همراهى شما با این گام‏ها، به «مقصد» نزدیک‏ترمان کند.

 

پی نوشت ها:

1.میزان الحکمه، حدیث 16911.

2.بقره (2) آیه 7.

3.احزاب (33) آیه 4.

4.برگ و بار، ص 19.

5.میزان‏الحکمه، ج 5، ص 217.

6.گلزار ادب، ص 282.

7.معانى الأخبار،ص 395،ح 50.

 

منبع:

پرسمان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد