مسواک زدن (فوائد و کیفیت و اوقات آن)
» 1 ـ در فضیلت مسواک
و فـوائد آن اخبار زیادى است که بخاطر تبرک به بعضى از آنها اشاره میکنیم از جمله آن خبر مشهور است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت شده که آن حضرت فرمود :
فِقْهُ الرِّضَا ، علیه السلام رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه وآله وسلم قَالَ لَوْ لَا أَنْ یَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی لَأَوْجَبْتُ السِّوَاکَ فِی کُلِّ صَلَاةٍ وَهُوَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ
رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود :
الْبِحَارُ ، عَنْ أَعْلَامِ الدِّینِ لِلدَّیْلَمِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وسلم إِنَّ أَفْوَاهَکُمْ طُرُقُ الْقُرْآنِ فـَطَیِّبُوهَا بِالسِّوَاکِ فـَإِنَّ صَلَاةً عَلَى أَثَرِ السِّوَاکِ خَیْرٌ مِنْ خَمْسٍ وَسَبْعِینَ صَلَاةً بِغَیْرِ سِوَاکٍ
تیراندازى در کهولت سنّ
در یکى از سال ها هشام بن عبدالملک جهت انجام مراسم حجّ به مکّه معظّمه رفته بود، در همان سال نیز امام محمّد باقر علیه السلام به همراه فرزندش ، حضرت صادق علیه السلام تشرّف یافته بود.
پس از انجام مراسم حجّ، هشام به سوى دمشق و امام باقر علیه السلام به سمت مدینه منوّره رهسپار شدند.
و بعد از گذشت چند روزى ، هشام نامه اى به والى و استاندار مدینه فرستاد مبنى بر این که ابوجعفر، امام محمّد باقر را به همراه حضرت صادق علیهماالسلام روانه دمشق سازد.
در ادامه روایت ، امام صادق علیه السلام حکایت فرماید:
چون وارد دمشق شدیم ، دربان هشام به مدّت سه روز مانع از دخول ما بر هشام گردید.
و چون روز چهارم داخل کاخ شدیم ، هشام بر تخت سلطنتى نشسته و افسران و وزیران و دیگر اطرافیان با حالت خاصّى در مقابلش سرپا و دست به سینه ایستاده بودند و نیز سربازان مسلّح در اطراف حضور داشتند.
همچنین در گوشه اى ، شاخصى نصب کرده بودند و تیراندازان ماهر به آن تیراندازى مى کردند.
همین که چشم هشام بر پدرم ، حضرت باقرالعلوم علیه السلام افتاد، گفت : تو هم مانند دیگر تیراندازان ، کمان را به دست بگیر و تیراندازى کن .
امام باقر علیه السلام تقاضاى عفو نمود، ولى هشام اصرار کرد و به ناچار پدرم پیشنهاد او را پذیرفت ، پس آن گاه ، کمانى را گرفت و تیر را رها نمود، که در مقابل چشمان بُهت زده حاضران ، تیر به وسط خال اصابت کرد و تا 9 مرتبه تیر انداخت و هر بار تیرها در همان جاى اوّل وارد و اصابت مى کرد.
هشام از دیدن چنین صحنه شگفت آور، مضطرب شد؛ و بى اختیار گفت : عجب تیرانداز ماهرى هستى که در عرب و عجم مثل شما یافت نمى شود و سپس در حالتى که من و پدرم در مقابل او ایستاده بودیم ، سر به زیر انداخت .
و چون مدّتى بدین منوال گذشت ، پدرم عصبانى گردید و نگاهى به آسمان انداخت .
هشام که متوجّه ناراحتى پدرم گشت ، فورا از روى تخت بلند شد و پدرم را سمت راست خود و مرا سمت راست پدرم نشانید؛ و سپس پدرم را مخاطب قرار داد و گفت :
عرب و عجم نسبت به شما حسود هستند، شماها تیراندازى را چه کسى و در چه مدّتى آموخته اید؟
پدرم فرمود: مردم مدینه مرتّب برنامه تیراندازى دارند؛ و من نیز در دوران جوانى در امر با آن ها مشارکت مى کردم .
ولى مدّتى بود که آن را ترک کرده بودم ، ولى چون امروز بر من اصرار کردى ، من نیز پذیرفته و آن را انجام دادم .
هشام گفت : در تمام عمرم تیراندازى ، ماهر مانند تو را ندیده ام و گمان هم نمى کنم روى زمین کسى مثل تو وجود داشته باشد.
پس از آن پرسید: آیا فرزندت ، جعفر مثل خودت به فنون تیراندازى آشنا و آگاه است ؟
پدرم فرمود: آرى ، ما - اهل بیت نبوّت - تمام کمالات و علوم و فنون را همانند پیغمبران از یکدیگر به ارث برده و مى بریم ؛ و هیچ موقع زمین از حجّت خدا خالى نخواهد بود
بحارالا نوار: ج 46، ص 306 -
مرحوم کلینى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از اسحاق بن عمّار روایتى را آورده است ؛ مبنى بر این که روزى امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرمود:
من هر شب رختخواب پدرم حضرت امام محمّد باقر علیه السلام را آماده و پهن مى کردم و منتظر مى ماندم تا آن حضرت تشریف بیاورد و استراحت نماید؛ و پس از آن در رختخواب خود مى رفتم و استراحت مى کردم .
در یکى از شب ها، پدرم تاءخیر نمود و به موقع همیشه به منزل نیامد، من در فکر فرو رفتم و ناراحت شدم که چه شده است ، و چرا آن حضرت در وقت همیشگى نیامد؟
پس به سوى مسجد حرکت کردم تا پدرم امام باقر علیه السلام را پیدا کنم ؛ و از جریان آکاه گردم .
همین که وارد مسجد شدم ، پدرم را تک و تنها در گوشه اى از مسجد مشاهده کردم .
و در حالتى که تمامى ماءمومین و مردم به منازل خود رفته بودند، پدرم تنها در مسجد با خداى خویش خلوت کرده و سر تواضع و فروتنى بر سجده نهاده بود و به درگاه بارى تعالى این دعا را در حال گریه و زارى مى خواند:
(سُبْحانَکَ اللّهمّ أ نْتَ رَبّى حَقّا حقّا، سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّدا وَ رِقّا، الّلهمّ إ نَّ عَمَلى ضَعیفٌ، فَضاعِفْهُ لى ، الّلهمّ قِنى عَذابَکَ یَوْمَ یُبْعَثُ عِبادُکَ، وَتُبْ عَلَىَّ إ نَّکَ أ نْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ)
اى خدائى که پاک و منزّه هستى ! توئى پروردگار حقّ و حقیقت .
اى خداوندا! از روى عبودیّت و بندگى و فروتنى ، در مقابل تو سجده کرده ام .
اى خداوندا! اعمال نیک من ، ناچیز و ناقابل است ، پس خودت بر اعمال من فزونى بده .
خداوندا! مرا در قیامت از عذاب دردناک خویش مصون دار، و مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بده ، زیرا تنها توبه پذیر بخشنده و مهربان ، تو هستى
کافى : ج 3، ص 323، بحارالا نوار: ج 46، ص 301، ح 45
مدح و ثناى پنجمین اختر فروزنده
باقر العلوم امام باقر علیه السلام
آن سرورى که خلقت عالم براى اوست |
عالم تمام سایه نشین لواى اوست |
نوشیروان به درگه او کمترین غلام |
هنگام جود، حاتم طائى گداى اوست |
گویند که خلق ، نور مجسّم نمى شود |
این جسم بین که نور ز سر تا به پاى اوست |
در روزگار جسم مجرّد کسى ندید |
جز این بدن جسم مجرّد قباى اوست |
مردم کنند وصف قیامت به راستى |
گویا قیامت آن قد طوبى نماى اوست |
خلق خدا تمام به جز سیزده نفر |
چشم امیدشان همه به سوى عطاى اوست |
پیغمبران مرسل از آدم و خلیل |
باب الا مانشان در دولت سراى اوست |
مقصود گر ز خلق خلایق عبادتست |
شرط قبول و عین عبادت ولاى اوست |
بود اَر دم مسیح شفا بهر هر مریض |
عیسى یکى طبیب ز دارالشّفاى اوست |
پنجم امام حضرت باقر که از أ زل |
علم و کمال و شوکت و عزّت رداى اوست |
مستدرک الوسائل : ج 12، ص 402، ح
خلاصه حالات هفتمین معصوم ، پنجمین اختر امامت
آن حضرت بنابر مشهور، روز جمعه یا دوشنبه ، سوّم ماه صفر، یا اوّل ماه رجب ، سال 57 هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود.
نام : محمّد، صلوات اللّه و سلامه علیه کنیه : أ بوجعفر، أ بوجعفر اوّل .لقب : باقر، شاکر، هادى ، باقرالعلوم ، امین ، شبیه .
پدر: امام سجّاد، زین العابدین ، علىّ بن الحسین علیهماالسلام .
مادر: فاطمه ، دختر امام حسن مجتبى علیه السلام .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از:
للّه للّه (رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً) ، (الْعِزَّةُ لِلّهِ) ، (الْقُوَّةُ لِلّهِ جَمیعا) .
دربان : جابر بن یزید جُعفى .
حضرت اوّلین امام و خلیفه اى بود که با استفاده از جوّ عمومى حاکم بر جامعه زمانش - یعنى ؛ شروع کشمکش و درگیرى بنى العبّاس و بنى امیّه - توانست ضمن دفاع از مبانى اسلام و حقوق مظلومان ، حدّاکثر استفاده و بهره را برگیرد.
و در همین راستا - ضمن مبارزاتى که بر علیه جبّاران و ظالمان داشت - کلاس ها و جلسات مختلف احکام ، تشکیل و حقایق اسلام و تفسیر قرآن را نشر داده ، و علوم و معارف الهى را براى جوامع بشرى شکافته و تشریح نمود.
و بر همین اساس یکى از لقب هاى مشهور آن حضرت ، باقرالعلوم - یعنى ؛ شکافنده علوم و فنون - مى باشد.
امام محمّد باقر علیه السلام در سنین دو یا چهار سالگى در صحراى کربلا حضور داشت .
حضرت در هر روز جمعه یک دینار در راه خدا به مستمندان صدقه مى داد و مى فرمود: دادن صدقه در روز جمعه چند برابر دیگر روزها پاداش دارد.
هرگاه براى حضرت مشکلى پیش مى آمد، خانواده خویش را دستور مى داد تا جمع مى نمود؛ و در جمع آن ها به درگاه خداوند دعا مى کرد و آن ها آمّین مى گفتند.
مدّت عمر: آن حضرت حدود چهار سال ، با جدّش امام حسین علیه السلام ؛ و مدّت 38 سال هم زمان در حیات پدرش ، امام سجّاد علیه السلام ؛ و سپس حدود 19 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را برعهده داشت ، که روى هم عمر با برکت آن حضرت را 57 سال گفته اند.
مدّت امامت : آن بزرگوار روز 12 یا 25 محرّم ، سال 94 یا 95، پس از شهادت پدر بزرگوارش در سنین 38 سالگى به منصب امامت نائل آمد؛ و زعامت آن حضرت تا هفتم ذى الحجّة یا ربیع الا وّل ، سال 114 به طول انجامید.
شهادت : روز دوشنبه ، هفتم ربیع الا ول یا ذى الحجة ، سال 114 هجرى قمرى به دستور هشام بن عبدالملک به وسیله زهر، توسّط ابراهیم بن ولید - استاندار مدینه - مسموم و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
محلّ دفن : پس از شهادت ، پیکر پاک و مطهّر حضرتش تشییع ؛ و در قبرستان بقیع در جوار مرقد شریف پدر و عموى بزرگوارش دفن گردید.
فرزندان : امام محمّد باقر علیه السلام داراى هفت فرزند پسر و دو دختر بوده است .
پادشاهان و خلفاء هم عصر امامتش : ولید بن عبدالملک ، سلیمان بن عبدالملک ، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک ، هشام ابن عبدالملک ، ولید بن یزید بن عبدالملک ، یزید بن ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید بن عبدالملک .
نماز آن حضرت : دو رکعت است ، در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه (شهد اللّه ) خوانده مى شود.
و بعد از آن که سلام نماز پایان یافت ، تسبیحات حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام گفته مى شود، و سپس تقاضا و درخواست حوائج مشروعه از درگاه خداوند متعال انجام گردد که ان شاء اللّه برآورده خواهد شد
اصول کافى : ج 1، تهذیب الا حکام : ج 6، مناقب ابن شهرآشوب : ج 3، دعوات راوندى ، إ علام الورى : ج 1، ینابیع المودّة ، أ عیان الشیعه : ج 1، کشف الغمّة : ج 1، مستدرک الوسائل : ج 6، بحارالانوار: ج 45 و 88، مجموعه نفیسه ، تاریخ اهل البیت ، تذکرة الخواصّ، دلائل الا مامة ، ارشاد مفید، جمال الاُسبوع ، حلیة الا برار: ج 3، الفصول المهمّة ابن صبّاغ و...