بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

حجاب در ادیان الهی

 حجاب در ادیان الهی 

حجاب

قسمت اول : زرتشتیان با حجاب

 

اشاره

از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط می‏گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. این مقاله به بررسی تطبیقی حجاب در ادیان مختلف می پردازد.

 

فطری بودن پوشش:

حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.

داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می‏کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدّس است)، می‏خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش‏نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه‏اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. *آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند؛ پس برگهای انجیر به‏هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند... . » بعد ادامه می‏دهد: «و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رختها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».1

بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسی از پوست بدیشان ارزانی داشت.

در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است: فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ؛2 آن‏گاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند.

طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده‏اند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم دارای لباس بوده‏اند) بلافاصله خود را با برگ‏های درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی، حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ‏ها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکّر هر یک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می‏کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن‏ها ایجاد نشده است؛ بلکه انسانهای نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسانها، به طور فطری بدان گرایش داشته‏اند.

حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.

 و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت‏ها و آیین‏های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ‏گاه به‏طور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش

حجاب

 زن را در آن می‏بینیم. دقّت در لباس ملی کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخی برای یافتن ملل و اقوامی که زنان آنها دارای حجاب بوده‏اند، بی‏نیاز می‏سازد و به خوبی اثبات می‏کند که حجاب در میان اکثر ملت‏های جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصی نداشته است. تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده‏اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده‏اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب‏های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست.

 

حجاب در شریعت زرتشت

«اَشو زرتشت» با توصیه‏ها و اندرزهای خود، کوشیده است تا پایه‏های حجابی را که زنان ایرانی به عنوان یک فرهنگ ملّی در ظاهر عرف خود رعایت می‏کنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجرای قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحراف‏های اخلاقی پنهان، بیمه کند. قسمتی از پند و اندرزهایی که «اَشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل می‏کنیم، تا این اقدام مهم «اشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالی و آموزش ریشه‏های «حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطن، روشن‏تر شود.

او می‏فرماید: * ای نوعروسان و دامادان! روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک مَنشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرّمی همراه باشد.

* ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ‏گاه گرد دروغ و خوشی‏های زودگذری که تباه کننده زندگی‏اند، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است.

ای نوعروسان و دامادان! روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک مَنشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرّمی همراه باشد.

با این‏گونه کارها زندگانی گیتی خود را تباه مسازید. * پاداش رهروان نیکی، به کسی می‏رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگری نخواهد بود. * فریب‏خوردگانی که دست به کردار زشت می‏زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولی زنان و مردانی که به اندرز و راهنمایی من گوش فرا می‏دهند، آرامش و خوشی زندگی بهره‏شان خواهد بود و سختی و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیک‏نامی جاودانی خواهند رسید.3

و در کتاب «وَنْدی داد» این جمله به طور مکرّر آمده است: «کلام ایزدی است که کردار زشت را نابود می‏کند: از تو - ای مرد! - خواهش می‏کنم پیدایش و فزونی را پاک و پاکیزه ساز! از تو - ای زن! - خواهش می‏کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشی و شیر تو فراوان شود!».4

در کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهای میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین می‏خوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده می‏کنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنان‏که روسری آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربی است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری است». دین زرتشت، بر سه اصل اساسیِ، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک می‏گویند: «یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دوری جوید». در اندرز «آذرباد مار اسپند» موبد موبدان آمده است: «مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن».5

در شماره های آتی این مطلب را با عنوانین زیر پی بگیرید:

حجاب در شریعت یهود

حجاب در شریعت مسیح

حجاب در شریعت اسلام

پژوهشگر: سعید عسگری

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری


1. تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 6 - 8 و 20 - 21. 2.

2. سوره اعراف، آیه 22. 3.

3. یسنا، ص 53، پندهای 5 - 8 به نقل از: آموزش‏های زرتشت پیامبر ایران، رستم شهرزادی، انجمن زرتشتیان، آبان 76. 4

4. وندی داد، ص 275، بند 10.

5. سال‏نمای 1372، انجمن زرتشتیان تهران، ص 10.

 

 

می‌خواهم امروزی باشم!

می‌خواهم امروزی باشم!

مد

انسان، موجودی است کمال‌طلب و دوست دارد آن چه را موجب رسیدن او به کمال می‌شود ، به دست آورد. در این میان، جوانان نه تنها از این قاعده مستثنا نیستند ، بلکه ویژگی‌های جوانی نیز اقتضا می‌کند که بر این کمال‌طلبی، پافشاری بیشتری داشته باشد؛ زیرا جوان همواره به دنبال ایده‌آل‌ها، کمال مطلوب‌ها، جاودانگی، معنویت، زیبایی و ارزش‌هاست و در عین حال، روحیه‌ای تنوع‌طلب دارد و از حالت ثابت و ایستا، گریزان است. اگر این ویژگی‌های جوانی، با بینش صحیح از ارزش‌ها همراه شود ، دوره جوانی ، یک دوره بسیار بارور و پربرکت خواهد بود و اگر این بینش صحیح همراه با باورهای دینی نباشد، دوره جوانی یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های زندگی او خواهد بود و چه بسا تا مرز سقوط ، انحطاط و هلاکت کشیده شود.

 

خوشبختانه اسلام که کامل‌ترین و جامع‌ترین ادیان الهی است و همه نیازهای مربوط به کمال و شکوفایی انسان را در بر دارد، دینی است مترقی و احکام آن هماهنگ تغییراتی است که در زندگی بشر به وجود می‌آید و به عبارت دیگر، اسلام زمان و مکان و تاثیر آنها در زندگی بشر را در نظر دارد. از این‌رو، هیچ گاه یک مسلمان واقعی، انسانی تک بعدی و عقب افتاده از تحولات و پیشرفت‌های زمان خودش نیست. اسلام، همواره به هنر و آراستگی ارج می‌نهد و در عین حال، بر حفظ ارزش‌های اخلاقی و مسائل معنوی - که در رسیدن به کمال نقش اساسی دارند - تأکید می‌کند. بنابراین، اگر ما به اسلام واقعی معرفت پیدا کنیم، هیچ گاه تک بعدی نخواهیم بود؛ اما عدم آگاهی ما به دستورات اسلامی، موجب می‌شود که ما تلقی صحیحی از اسلام نداشته باشیم و گاهی اوقات، دچار تعارضاتی نیز بشویم.

کلید حل این تعارضات، شناخت بیشتر اسلام و التزام عملی به دستورات اسلام می‌باشد ، اسلام همان‌طور که انسان‌ها را دعوت به خودسازی و طهارت می‌کند ، به آراستگی ظاهر نیز توجه دارد؛ تا جایی که نظافت را نشانه ایمان می‌داند.

طبیعی است که آراستگی ظاهری در هر زمانی، متناسب با شرایط آن زمان و فرهنگ حاکم بر آن جامعه است. به همین دلیل اسلام، انسان‌ها را در نوع لباس پوشیدن یا رنگ لباس یا نوع آرایش، محدود نکرده است که مثلا فقط مثل عرب‌ها لباس بپوشید؛ بلکه آن چه مورد نظر است، اصل پوشش است و اگر عفاف انسان‌ها حفظ شود، مفسده‌ای به دنبال ندارد. بنابراین، نوع لباس یک جوان آسیایی و شرقی، با نوع لباس یک جوان غربی، متفاوت است؛ اما در عین حال، هر دو می‌تواند آراستگی مورد نظر اسلام را داشته باشند؛ به شرط این که با ارزش‌های الهی و سایر احکام و دستورات دین، منافات نداشته باشد. (مثلا مسلمانان مالزی و ایرانی در مراسم حج لباس های متفاوتی دارند که حدود در آن رعایت شده.)

 

به نظر می‌آید که در برداشت از آراستگی ظاهری و مدگرایی، اشتباه شده است. مدگرایی امری است غیر از آراستگی و زیبایی ظاهری؛البته ممکن است گاهی اوقات عملی یا هنری و یا طرز لباس پوشیدنی مد شود و منافاتی با ارزشهای دینی نداشته باشد اما همیشه این گونه نیست؛ زیرا مبنای کسانی که در پشت صحنه، مروج مدگرایی هستند، چیزی جز دنیاطلبی و کسب منافع نیست و برای آنها مهم نیست که آیا این چیزی که آنها به تبلیغ آن می‌پردازند، با ارزش‌ها و کمالات انسانی تعارضی دارد یا نه. بنابراین، یک انسان مؤمن که می‌خواهد ، پای‌بند به ارزش‌های الهی باشد، نباید تابع فرهنگ مدگرایی باشد؛ زیرا مروجین چنین فرهنگی، بیشتر اوقات پای‌بند به ارزش‌ها نیستند. علاوه بر این که مدگرایی، موجب چند بعدی شدن انسان نیز نمی‌شود؛ بلکه انسان، خود را آلت دست افرادی سودجو قرار داده است. چند بعدی شدن انسان، به این معناست که انسان از جنبه‌های مختلف علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، رشد کند و از زمان خودش، عقب نماند؛ مثلا اگر روزی کامپیوتر و نهضت نرم‌افزاری حاکم بر همه فعالیت‌های انسان می‌شود، او نیز در حد توان خود و متناسب با رشته تحصیلی و نوع شغلی که دارد، با این تکنولوژی آشنا و از آن استفاده می‌کند و در سایر پیشرفت‌های علمی یا هنری نیز این گونه است.

یک انسان مؤمن که می‌خواهد ، پای‌بند به ارزش‌های الهی باشد، نباید تابع فرهنگ مدگرایی باشد؛ زیرا مروجین چنین فرهنگی، بیشتر اوقات پای‌بند به ارزش‌ها نیستند.

چند بعدی شدن انسان، این نیست که اگر یک ستاره سینما فلان رفتار را انجام داد، فردای آن روز همه افراد مثل او رفتار کنند. این تقلید کورکورانه است و نه تنها انسان را چند بعدی نمی‌کند، بلکه به انحطاط نیز می‌کشاند زیرا بسیاری از این به ظاهر ستاره‌های سینمایی یا ورزشی، یا تابع ارزش‌های الهی نیستند و یا حتی بر خلاف آنها حرکت می‌کنند بنابراین، چگونه می‌شود انسان هم پای‌بند به ارزش‌ها باشد و هم دنباله‌رو الگوهایی باشد که در جهت خلاف ارزش‌ها حرکت می‌کنند. بنابراین، چند بعدی شدن، مستلزم این است که ما الگوهایی را انتخاب کنیم که از هر جهت، شایستگی الگو بودن را داشته باشند و آنها جز ائمه‌علیهم‌السلام نیستند؛ زیرا آنها با اسلام ناب آشنا هستند و به تاثیر زمان و مکان و شرایط اجتماعی نیز آگاه بودند. از این رو، همراه با زمان حرکت می‌کردند و هیچ گاه از زمان خود عقب نبودند و به همین جهت، نوع لباسی که امام علی‌علیه‌السلام می‌پوشید، با نوع لباسی که امام صادق علیه‌السلام می‌پوشید، فرق داشت؛ یعنی آنها متناسب با زمان خود و با توجه به شرایط جامعه، لباس می‌پوشیدند و هر دو مطابق با احکام الهی رفتار می‌کردند. بنابراین، شما باید در همه ابعاد زندگی، پیشرفت داشته باشید و در وضعیت ظاهری هم همان طور که اسلام گفته، همواره آراسته باشید و از مد هم تا آن جا که با اسلام منافاتی ندارد، استفاده کنید؛ اما پیرو کورکورانه مد نباشید. علاوه بر این، راهکارهای عملی زیر را در رسیدن به مقصود دنبال کنید:

1. با مطالعه بیشتر در زمینه مسائل اعتقادی، اخلاقی و احکام دینی، با معیارهای مورد نظر اسلام و ارزش‌های آن آشنا شوید و آگاهی بیشتری کسب کنید.

2. از تقلید کورکورانه در رفتارهای اجتماعی و فردی، پرهیز کنید.

3. با افراد باشخصیت که از نظر علمی و معنوی، وضعیت مناسبی دارند ، معاشرت داشته باشید.

4. از معاشرت با افرادی که شئونات اسلامی را رعایت نمی‌کنند و در رفتارهای خود تابع معیارهای صحیحی نیستند، پرهیز کنید.

5. از کسب آگاهی‌های لازم در زمینه مسائل روز، پیشرفت‌های علمی، به ویژه آن چه مربوط به رشته تحصیلی شما می‌شود ، غفلت نکنید.

6. در آراستگی ظاهر و نوع لباس پوشیدن و آرایش ظاهری، هم نوع جنسیت خود را رعایت کنید و هم از افراط و تفریط‌ های وسواس‌گونه و وقت‌گیر، پرهیز کنید.

7. در همه شئونات زندگی، حد اعتدال را رعایت کنید؛ زیرا تعادی در رفتار هم از انحرافات و هم از یک بعدی شدن و هم از حرف بیهوده جلوگیری می‌کند.

8. در انجام فرایض دینی، مانند نماز اول وقت و پرهیز از گناه، جدی باشید.

9. علاوه بر معاشرت با افراد مناسب، الگوهای مناسبی در میان جوانان موفق پیدا کنید و با آنها رابطه درستی برقرار کنید.

منبع : پرسمان- با تغییر و تلخیص

تنظیم برای تبیان :داوودی

در باره ماه مبارک رمضان

رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست‏به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم.  

رمضان از اسماء الله است 

هشام بن سالم نقل روایت مى‏نماید و مى‏گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیى‏ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل. (1)

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏رود و نمى‏آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت‏شده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان‏» (2) شما به راستى نمى‏دانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).  

واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن  

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى براستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.

و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى‏گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.

در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمى‏کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مى‏گیرد و مى‏گوید:

آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید

اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.

پى‏نوشت‏ها:

1- بحار جلد 96، ص 376، طبع اسلامیه

2- بحار، ج 96، ص 377

روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم صفحه 22

سید حسین موسوى راد لاهیجى

اعجاز نام ها

 

اعجاز نام حضرت محمد (ص)
از اعجاز نام حضرت محمد (ص) وحضرت علی (ع) یکی از رازهای مهم نهفته در نام پیامبراسلام محمد مصطفی (ص) برابری نام پیامبر با دین اوست بنده معتقدم بهترین مخلوقات باید بهترین اسم را هم داشته باشند که چنین می باشد نام محمد(ص) همانند معنی اسم خود ستوده شده در جهان و جهانیان می باشد برای مشخص شدن رابطه اسم پیامبر با دین او باید ببینیم که اسم محمد(ص) چه رابطه ای با کلمه اسلام دارد.

شما اگر اسم محمد (ص) را با توجه به تلفظ آن بنویسید محممد نوشته می شود که در نگارش املایی میم دوم مشدد می شود. کلمه محمد درابجد بصورت زیر به عدد در می آید:

م = 40 ح = 8 م =40 م = 40 د = 4 » جمع اینها به ابجدی مساوی 132 کلمه اسلام هم درابجدبصورت زیر به عدد در می آید: ا = 1 س = 60 ل = 30 ا =1 م = 40 » جمع اینها به ابجدی مساوی132 ببینید چقدر ظریف و دقیق می باشد اسم مبارک محمد (ص) و کلمه اسلام هر دو مساوی عدد 132 می شوند بنده این را از معجزات الهی می دانم. یک روش دیگر هم همینطوربه عدد 132 می رسد : کلمه محمد(ص) را به صورت ملفوظی بنویسید = (م ی م) (ح ا ) (م ی م ) (د ا ل) به حروف اول هر حرف ملفوظی زبر و حرف دومی و یا سومی را بینات می گویند حال شما بینات اسم محمد (ص) به ابجد جمع نمایید: (ی = 10 م =40) (ا = 1) (ی = 10 م =40) (ا = 1 ل = 30) » جمع اینها مساوی 132 پس اسم محمد(ص) از طریق استخراج بینات هم مساوی اسلام (132) می باشد . الحمدالله رب العالمین



اعجاز نام حضرت علی(ع)



حال بنده با عنایت و لطف خدا می خواهم از همین روش از نام مبارک علی (ع) یک عدد را استخراج نمایم که این عدد مساوی عددی یک کلمه است . اگر همه مسلمان درزمان حیات پیامبر اسلام و بعد از رحلت آن حضرت و درهمه زمان و زمان حال اگر این کلمه در وجود مسلمانان بود امروز تمام جهان همه به دین اسلام واقعی شیعه 12 امامی بوده اند ولی متاسفانه این کلمه در درون همه مسلمانان ایجاد نشده است. اسم مبارک حضرت علی (ع) را به صورت ملفوظی بنویسید = (ع ی ن) (ل ا م ) (ی ا) حال اگر شما بینات اسم علی (ع) را به ابجد جمع نمایید: (ی = 10 ن = 50) (ا =1 م = 40) (ا =1) » جمع اینها به ابجدی مساوی 102 کلمه ایمان هم درابجد بصورت زیر به عدد در می آید: ا = 1 ی = 10 م = 40 ا = 1 ن = 50 » جمع ایمان هم به ابجدی مساوی 102می شود ببینید چقدر ظریف و دقیق می باشد اسم مبارک علی (ع) و کلمه ایمان هر دو مساوی عدد 102 می شوند. چنانچه می دانیم رابطه بین پیامبرمحمد(ص) و اسلام واضع و روشن است اما شما می خواهید بدانیدعلی (ع) و ایمان این دو علاوه بر اشتراک عددی با هم درعالم معنی هم رابطه دارند. می دانید هر فرد برای مسلمان شدن با شهادت دادن به توحید اشهد ان لا اله الا الله و پیامبری خاتم رسولان اشهد ان محمد(ص) رسول الله فرد به دین اسلام یا به عبارتی مسلمان میشود اما برای ورود به ایمان علاوه بر اسلام باید به جانشینان پیامبراسلام هم شهادت داد اشهد انّ علی (ع) ولی الله که اولین آن حضرت علی (ع) و آخرین او حضرت مهدی(عج) صاحب الزمان می باشد. خدا در قرآن به مسلمانان می گوید" نگویید که ایمان آورده ایم بلکه شما اسلام آوردید" و نشانه ایمان قبول سفارشات حضرت محمد به اهل بیت و قرآن اعتقاد و پیروی از جانشین بلافصل پیامبر(ص) اسلام علی (ع) و یازده تن فرزند او میباشد. می دانید که پیامبر اسلام در ا ولین روز دعوت آشکار به اسلام در بین خویشاوندان خود مسئله جانشین خود را حل نمود و باره ها اعلام نمود وهمچنین در آخرین سفر خود به بیت الله الحرام در روز غدیر خم حضرت علی (ع) را از طرف خدا بعنوان جانشین بلافصل خود به تمام مسلمانان معرفی نمود. پس از روز اول ایمان همراه با اسلام بوده است و این رمزی بود که ما تنها از روش عددی آن این رمز را بازگشایی نمودیم اما این مطلب ازروز اول دعوت آشکاربه اسلام توسط پیامبر (ص) و بارها ابلاغ شده است که مهمترین زمان آن روز مبارک غدیر خم می باشد و در کتاب الغدیر علامه امینی بطور کامل از خوده منابع اهل سنت بیان شده است . اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم



اصحاب یمین جه کسانی هستند؟



یکی از علما خیلی تلاش داشت بداند اصحاب یمین (بهشتیان) که در قرأن أمده دقیقا کسانی چه کسانی هستند شبی در عالم خواب حضرت علی (ع) به این عالم میگوید فلانی تودیگرچرا شما که اهل حساب هستید عالم وقتی ازخواب بیدار می شوند سریع عدد یمین را به ابجد حساب می نمایند

ی =۱۰ م =۴۰ ی =۱۰ ن=۵۰ جمع یمین مساوی عدد ۱۱۰ می شود که با اسم مبارک أن حضرت علی (ع) برابر است مشخص می شود محبان و پیروان واقعی أن حضرت ازاصحاحب یمین یا بهشتیان می باشند و بتوانیی محبان و پیروان واقعی أن حضرت باشیم و از دست ساقی کوثر آب کوثر بنوشیم. انشا الله


رابطه عددی کلمه غدیر خم با حضرت علی (ع)


روز ۱۸ذیحجه روز غدیر خم انتصاب ولایت امیرالمومنان علی (ع)از طرف خدا و ابلاغ وی توسط رسول اسلام محمد مصطفی (ص) و روز کامل شدن دین برهمه مسلمان جهان مبارک باد ۱- زمان = ۱۸ ذ ی الحجه ۲ - ابلاغ کننده = محمد (ص) (به ابجد محمد ۹۲) ۳ - فرد منتخب = علی (ع) ( به ابجد ۱۱۰) نتیجه > ۱۸ + ۹۲ = ۱۱۰ در اینجا می بینیم که اعداد هم به انتصاب ولایت حضرت علی (ع) گواهی مى دهد. نکته دیگر اینکه کلمه غدیر خم به ابجد ۱۸۵۴ می شود این عدد ها را با هم جمع نمایید ۱+۸+۵+۴=۱۸ جمع دو کلمه غدیر خم به روز ۱۸ ذیحجه اشاره می نماید . الله اکبر الحمدالله شکرا
رابطه د یگر هدیه به شما پیروان آن حضرت

امام علی (ع) مولود کعبه روز تولد ۱۳ ماه مبارک رجب + مکان تولد کعبه خانه مقدس خدا = حاصل این زمان و مکان مقدس تولد امام المسلمین جانشین محمد مصطفی (ص) علی بن ابیطالب (ع) می باشد . ۱ - زمان = روز ۱۳ رجب ۲ - مکان = کعبه ( به ابجد ۹۷ ) ۳ - حاصل این زمان و مکان = وجود علی(ع) (به ابجد ۱۱۰ ) می باشد یعنی ۱۳ + ۹۷ = ۱۱۰ الله اکبر اعداد هم به بزرگی و شأن علی(ع) اعتراف مینمایند . برای مریم (س) در خانه خدا هنگام تولد حضرت عیسی(ع) دستور یا مریم ا خرج میاید. ولی درهنگام تولد علی (ع) در کنار خانه خدا ؛ کعبه از شوق شکافته میشود و فاطمه بنت اسد بعد از سه روز با قنداقه علی (ع) از کعبه بیرون میاید . السلام علیک یا رسول الله محمد (ص) بن عبدالله السلام علیک یا علی (ع) بن ابیطالب وصی بلافصل رسول الله السلام علیک یا فاطمه(س) الزهرا بنت رسول الله السلام علیک یا ابا محمد حسن(ع) بن علی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) و تسعه المعصومین من ذریعه الحسین علیه السلام السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله

آیات قرآنی که شأن نزول آنها علی(ع) است

آیات قرآنی که شأن نزول آنها علی(ع) است

 آیاتی که در باره حضرت علی علیه السلام در قرآن آمده است، کدام هستند؟


آیات فراوانی در قرآن کریم در شأن حضرت امیر علیه السلام و اهل البیت علیهم السلام نازل شده است که بعضی از آنان را بر می ‌شماریم، با مراجعه به تفاسیر معتبر، شأن نزول آیات و تفسیر آنها مشخص خواهد شد.

احزاب آیه 33 ، رعد 43 ، آل عمران 61 ، بینه 7 ، مائده 55 ، مائده 3 ، مائده 67 ، دهر (انسان) 5 الی 10 ، رعد 47 ،  مائده 35 ،  آل عمران 7 ، هود 8 ، واقعه 10 و 11 ، انعام 82 ، نساء 59 ،  معارج 1 الی 3 .