بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

نکات الهی

جهت بیدار شدن برای نماز شب

 

اللهم لا تومنی مکرک ولاتنسنی ذکرک ولاتجعلنی مع الغافرین اقوالساعه کذاوکذا

بجای کذاوکذا ساعت بیدارشدن رابگوید " ملکی را خداوند موکل گرداند که اورابیدارکند

 

فواید خواندن دعای فرج

 

مایه ناراحتی شیطان - مایه استجابت دعا - آمرزش گناهان - نشانه انتظار - بی حساب داخل بهشت شدن - زودترواقع شدن فرج - درموقع مرگ بااو به نرمی رفتارشود - دعای امیرالمومنین  علی (ع ) درحق او- باعث دوری از غصه ها - زیادشدن نورامام دردل ما - محبوبترین افرادنزد خداوند - آمرزش گناهان - به بالاترین درجه شهدانائل شدن - سبب کامل شدن دین - رستگاری به شفاعت حضرت زهرا ( س ) و

درروزقیامت هدیه ویژه ای دریافت میکند

دروقت اذان وبعدازنماز"خدارابه حق محمدوآل محمد( ص ) وبه حق قرآنش وبه حق شهدای کربلا قسم می دهیم" که ازبقیه غیبت ولیش حضرت مهدی ( عج ) صرف نظر فرماید

 

معصومین ما چه کسانی بودند ؟

 

 کسانی بودند که : کنترل خیالات و شهوت وفکر کردن" همه دراختیارخودشان بود

وجودانسان دراثر تقوا وپاکی وعبودیت خدا " کنترل می شود "  وقتی چنین شد: این

 ربوبیت است . اگر انسان عبد باشد می شود " رب"   مدیریت دارند بر عالم.وبر تمام

 رفتارآنها( برنگاه کردنش" برحجابش " برحرکتش" برجانش) خداپروردگاری میکند

آیت الله بهجت (حفظه) از زبان ایت الله امجد

آیت الله بهجت (حفظه) از زبان ایت الله امجد

 

آیت الله بهجت

آنچه فراروی شماست متن مصاحبه ای است که با آیت الله استاد شیخ محمود امجد(1)، در خصوص زندگی و سیره عملی آیت الله العظمی بهجت فومنی صورت گرفته است... 

- اگر ممکن است با توجّه به وقت کمى که در اختیار ما گذاشتید، نکاتى چند در رابطه با بُعد اخلاقى معنوى حضرت آیت الله بهجت بفرمایید.

- آیت الله العظمى بهجت از مفاخر عصر ما هستند کسانى که کمابیش با ایشان آشنا هستند می دانند که ایشان در یک اوج اعلا در علم و معنوّیت قرار دارند. بنده معتقدم که آقاى بهجت در علم و معنوّیت نظیر ندارد. به تعبیر دیگر، ایشان فرشته روى زمین هستند، باید از برکات وجود ایشان استفاده کرد. ایشان در طفولیت هم معنوّیت را احساس می‌کرده است، و از جوانى اهل سیر و سلوک بوده‌اند. یکى از دوستان ایشان که با هم درس آقاى قاضى می‌رفتند، می‌گفت: «یک روز آقاى قاضى به موقع سر درس حاضر نمی‌شود، آقاى بهجت می‌گوید: ایشان حالشان خوب نیست، و یکایک حالات او را از خانه تا به درس بیان می‌کند. وقتى آقاى قاضى وارد محل درس می‌شوند، طرف آقاى بهجت می‌روند و می‌فرمایند: «امروز شیرین کارى کردى!»; لذا باید از ایشان استفاده کرد و فقط در جوار ایشان بودن کفایت نمی‌کند. حضرت آیت الله بهاء الدینى(قدس سره) می‌فرمودند: به آقاى بهجت گفتم: «شما بیرون بیا» یعنى بروز کن، شما براى حوزه خوب هستى ایشان در جواب گفته بود: «من معذورم.»

اساساً هر کس بیشتر موحّد باشد اخلاقش هم بهتر خواهد بود، و گرامی‌ترین افراد نزد خداوند با تقواترین آنان می‌باشد; که: (وَ اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیکُمْ)(2) و آقاى بهجت این گونه است و به قول علاّمه طباطبائى(قدس سره) ایشان عبد صالح هستند. به طلاّب و ارادتمندان آقا توصیه می‌کنم ایشان را اذّیت نکنند فقط از دور تماشا کنند و از ایشان تقاضاى دعا کنند یک کلام ایشان دارد و آن اینکه معصیت نکنید آن را گوش کنند که درس اوّل تا آخر همین است.

- علمیّت آیت الله بهجت را در چه پایه اى ارزیابى می‌کنید؟

- ایشان در علمیّت نیز در افق اعلى است، فقیهى است بسیار بزرگ، و معتقدم که باید مجتهدین در درس ایشان شرکت کنند تا نکته بگیرند و حق این است که درس خارج را باید امثال این بزرگان بگویند و به عقیده بنده ایشان در علم نیز نظیر ندارد.

- از لحاظ بُعد سیاسى ایشان چگونه هستند؟

- این گونه بزرگان اهل کیاستند و «اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِاللّهِ»(3) و به روح سیاست آشنا هستند و اگر به این عوالم توجّه کنند از همه بیشتر می‌فهمند.

- اگر خاطرهاى از ایشان به یاد دارید بفرمایید.

- در اوایل ارتباط با آیتالله بهجت، مشکلات عدیدهاى داشتم. با ایشان در میان گذاشتم، فرمودند: «معوذَتَیْنِ»(4) بخوانید. به دستور ایشان مشغول شدم، تا رسیدن به منزل دیدم مشکلاتم برطرف شده است.

------------------------------------------

پیوند به:

سلوک عرفانی مرحوم سید علی قاضی

توصیه ای بفرمایید تا عمل کنیم

قناعت عالم ربانی

پی نوشت ها:

1- آیت الله استاد شیخ محمود امجد به سال 1318 هـ.ش در خانواده اى روحانى در شهر «کرمانشاه» به دنیا آمد، پدرش از واعظان توانا، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتکلّمین» بود. در حدود 18 سالگى تحصیلات جدید را رها و به انگیزه تحصیل علوم دینى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت کوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پایان رسانده و به دروس خارج مشغول گردید.

استاد امجد

ایشان در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آیات عظام: امام خمینى، داماد، بهاءالدینى و بهجت ـ قدّس الله اسرار الماضین، و دامت برکات الباقین منهم ـ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبایى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پایان عمر گهربار معظّم له با ایشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ایشان شرکت مىکرد و از سال 1351 هـ.ش. با آیت الله العظمى بهاء الدینى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نیز در حدود سال 1350 با آیت اللّه العظمى بهجت ـ دامت برکاته ـ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزدیک با معظّم له داشت و اینک حدود ده سال است که ایشان در تهران ساکن و دانشجویان و جوانان از جلساتش بهره هاى اخلاقى می گبرند این مصاحبه در مدرسه علمّیه صدوق توسط نگارنده انجام گرفت.

2- حجرات، آیه 13: " مسلما گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست".

3- مؤمن به نور خدا می نگرد.

4- منظور دوسوره مبارکه ناس و فلق است.

منبع:

باقی زاده گیلانی، رضا، بهجت عارفان در حدیث دیگران، گفتگو با استاد امجد

هدیه جالب امام به نامزد یک آلمانی

هدیه جالب امام به نامزد یک آلمانی

<span style='background-color:yellow'>امام</span> خمینی

هرچند امام خمینی مرجع تقلید جهان تشیع و رهبر مردم ایران بوده، اما گستره اثرگذاری و محبت ایشان هرگز به شیعه و ایران محدود نبوده است.

به گزارش تبیان به نقل از «تابناک»، امام (ره) اندکی پیش از عزیمت خود به ایران از نوفل لوشاتو، درخواست بک جوان آلمانی را اجابت می‌کند.

با استناد به نوشته صحیفه امام، جوان آلمانی در نامه خود خطاب به امام می‌آورد:

«آقای خمینی عزیز، نمی‌خواهم با تقاضای خود مزاحم شما بشوم، اما تا دیروز مشکلی داشتم (که می‌‌خواهم با مساعدت شما حل کنم). امیدوارم با محبتی که دارید کمکم کنید. نامزدم به زودی هدیه سالروز تولدش را دریافت خواهد کرد؛ هدیه‌ای که از قلب من تقدیم می‌شود. او مشتاقانه دستخط (بزرگان را) گردآوری می‌کند (و کلکسیونی از این دستخط‌ها‌ دارد) و روز تولدش چهارم فوریه است.

چقد خوشحال می‌شود که سلامی از شما دریافت کند. لذا از شما درخواست می‌کنم که لطفی در حق من کرده و چند جمله زیبا روی کارت‌پستالی که (در پاکت نامه) برایتان گذاشته‌ام برای ایشان بفرستید. اگر اساسا دستخطی برای کسی ارسال نمی‌کنید، لطفا مرا در جریان امر قرار دهید.

اکسل نلکن ـ ببلز دورف ـ شماره 57 ـ 5810 ویتن ـ آلمان غربی.

با تشکر و بهترین آرزوها برای شما. ارادتمند شما، پردیسی کوپیسا»

اما پاسخ امام خمینی به وی به این شرح است:

بسمه تعالی

«سعی کنید برای جامعه فرد مفیدی باشید. سعی کنید تحت‌ تأثیر قدرت‌های شیطانی واقع نشوید. سعی کنید انسان متعهد باشید. ان‌شاءالله سلامت باشید.»

روح‌الله‌ الموسوی خمینی

جوابهای بسته بندی شده

جوابهای بسته بندی شده

علامت سوال

« برای چه آفریده شدیم »

 "چه غایتی داشت خالق که وجود ما را در گردونه هستی رقم زد »

"اصل خلقت انسان آیا خیر بود یا شر" و ...

سوالاتی از این دست که حتما برای شما هم طرح شده یا می شود، گاهی چنانکه باید پاسخ درست و اساسی نمی‌یابند؛ چرا؟ به نظر شما مشکل کجاست؟ خود شما آیا تا کنون پاسخی که بتواند شما را قانع کنند یافته اید؟

هستند کسانی که به رغم فضل و معرفت خود پندارانه شان، تا در برابر این سوال قرار می گیرند، دست در انبان ذهنی خود کرده پاسخی را به شما تحویل می دهند که از قبل بسته بندی شده، و آن اینکه:

« ما برای تکامل خلق شدیم» همین و دیگر هیچ. 

 ما - خودم را می گویم شما را نمی دانم - عادت کرده ایم واژه ها را بدون عطف توجه به طراز و بار معنایی که هر کلمه بر دوش خود حمل می کند به کاربگیریم. به عنوان مثال، همین واژه « تکامل » را نگاه کنید؛ سرنوشت این کلمه را در افواه مردم ملاحضه کنید؛ خواهید دید کثیری از آنها بی آنکه حتی بدانند تکامل چه لوازمی دارد و اساساً پیش فرضهای آن چیست؛ از آن دم می زنند.

به عقیده استاد صفایی حایری (بخوانید: عین صاد)، مشکل در تحلیل و کالبد شکافی این کلمات یا این سوالهاست.

 در این باب رأی استاد را از کتاب « رشد » ایشان آورده ایم؛‌ بخوانید و ما را از آنچه در ذهنتان می گذرد بی نصیب نگذارید.

  ابوالقاسم شکوری

 کارشناس بخش دین و اندیشه 


« خسر، رشد، تکامل، هم از آن کلمه هایی هستند که بسته بندی شده به ما هدیه شده اند، بدون آن که آن ها را یافته باشیم، با آن ها به بازی نشسته ایم.

انسان هنگامی آدم می شود که به استعدادهای شکل گرفته اش جهت بدهد. برای این انسان، مکتبی، مکتب می شود که جهت حرکت و صراط و روش حرکت و... را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آن که او را مسخ کند و او را در راه بغلطاند و یا بغل بگیرد.

در برابر دیگران که می گویند برای چه آفریده شده ایم، خیلی پر طمطراق و شتابزده می گوییم برای تکامل و طرف بدون این که مفهومی از خودش، از استعدادهایش، از نقص و کمبود ها و نیازهایش و از شکل گرفتن ها و به اوج رسیدن استعدادهایش، در نظر داشته باشد، زبانش بند می آید و مبهوت نگاه می کند.

و اگر عصیان گر تر و طوفانی تر باشد، با خستگی می پرسد، خوب اصلاً تکامل برای چه؟ چرا تکامل پیدا کنیم؟ من نمی خواهم به کمال برسم.

این هر دو عکس العمل از آن جا مایه می گیرند که هنوز معناها را ندیده، به کلمه ها رسیده ایم و به جای همپایی و همراهی، کلمه ها را به یکدیگر هدیه داده ایم و مطالب را بسته بندی شده برای هم پَرت کرده ایم.

در حالی که برای شناخت این که برای چه هستم، باید بدانم با چه چیزهایی هستم. از وسایلی که در یک اتاق هست می توان کشف کرد که این اتاق برای چیست و برای چه آفریده شده. از استعداد ها و نیروهای انسان هم می توان کشف کرد که او برای چیست و برای چه آفریده شده است.

برای من از سال های دور این سوال که برای چه هستم طرح شده بود و به جواب بسته بندی شده اش هم رسیده بودم و با شور و حال می شنیدم: برای تکامل! تا این که دوره نقادی و عصیان گری شروع شد و حرف های سر بسته به تحلیل رسیدند و در برابر سوال ها، با حلم و تانی، کار تحلیل آغاز گردید.

در این دوره بود، که به این نکته رسیدم که انسان در یک مرحله خودش را کشف می کند و در یک مرحله، این معدن را استخراج و تصفیه می کند و در یک مرحله به استخراج شده ها و آهن های تصفیه شده، شکل می دهد و آن ها را به صورت ماشین ها و ابزار های گوناگون  در می آورد و به تکامل می رساند. ولی مساله در همین جا خلاصه نمی شود، که پس از شکل گرفتن و به تکامل رسیدن، نوبت رهبری کردن و جهت دادن به ماشین های تکامل یافته می رسد.

به اینگونه بود، که یافتم انسان برای مساله ای بالاتر از شکل گرفتن و تکامل یافتن باید بکوشد، چون تنها این کافی نیست که شکل بگیریم و در ابعاد وسیع ماده و معنا تکامل پیدا کنیم، زیرا با این تکامل یافتن، مساله بن بست و عبث و پوچی زود تر پیش می آید و عمیق تر مطرح می گردد.

کسی که بهترین ماشین را و شکل گرفته ترین وسیله ها را و تکامل یافته ترین مرکب ها را با خود دارد مساله بن بست و ترافیک و محدودیت ها را بیشتر احساس می کند و عمیق تر می فهمد. انسانی که در دو بعد ماده و اخلاق شکل گرفته و به تکامل رسیده، اما جهت ندارد و راه ندارد، به بن بست و عبث و پوچی عمیق تری گرفتار خواهد شد و این بن بست و عبث و پوچی را دیگر نمی توان با عرفان شرق هم درمان کرد و با هیپی گری مداوا نمود، چون این عرفان، خود یک نوع تکامل برای استعدادهای عظیم تر انسان است که پس از شکل گرفتن و تکامل یافتن، باید به دنبال راهی بزرگ تر برای حرکت کردن و جهتی برتر برای دویدنش بود.

برای این انسان مساله جهت و صراط و مرکب ها و رهبری ها و روش حرکت و منزل ها، مطرح می شوند و تنها استعدادهای تکامل یافته در دو بعد ماده و اخلاق مساله ای را حل نمی کنند.

آن لحظه ای که انسان فکر و عقل و دلش را مثل ابزار ها و ماشین هایش شکل بدهد، آیا آن روز این استعدادها(ی) شکل گرفته و به بن بست نشسته، بحران های بزرگتری را سبز نمی کنند؟

انسان هنگامی آدم می شود که به استعدادهای شکل گرفته اش جهت بدهد. برای این انسان، مکتبی، مکتب می شود که جهت حرکت و صراط و روش حرکت و... را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آن که او را مسخ کند و او را در راه بغلطاند و یا بغل بگیرد.

با این دید بود که آیه های الیه ترجعون(1)، انّ الی ربک المنتهی(2) و آیه های اهدنا الصراط(3) و انّک تهدی الی صراط مستقیم(4) و آیه های مربوط به معاد و این که بهشت منزل است، نه مقصد و جنات الفردوس نزلاً (5)، پیام های عظیمی همراه می آوردند و نورهای بزرگی بر  سر راه می ریختند.

با این دید و پس از این حرکت فکری وقتی به دنبال جواب سوال سابقم که برای چه آفریده شده ام، قرآن را می کاویدم، آیه هایی از قبیل، اراد بهم ربّهم رشداً (6) و انّا سمعنا قرآناً عجباً یهدی الی الرشد(7) و یا و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل

(8) و ...روحم را به گونه ای گرفتند که تمام عصیانم به تسلیم رسید و یافتم که چگونه انسان پس از تشهد به تسلیم می رسد و یافتم که این تسلیم از تمام عصیان های تاریخ عظیم تر است، که در چنین تسلیمی، تمام عصیان ها شکل گرفته اند و جهت گرفته اند.

عادت کرده ایم واژه ها را بدون عطف توجه به طراز و بار معنایی که هر کلمه بر دوش خود حمل می کند به کاربگیریم. به عنوان مثال، همین واژه « تکامل » را نگاه کنید؛ سرنوشت این کلمه را در افواه مردم ملاحضه کنید؛ خواهید دید کثیری از آنها بی آنکه حتی بدانند تکامل چه لوازمی دارد و اساسا پیش فرضهای آن چیست؛ از آن دم می زنند.

این تسلیمی است که عصیان ها در آن به زنجیر بسته اند و در راهند.

قرآن کتابی بود که به انسان، نه تکامل، که رشد را هدیه می داد. یهدی الی الرشد(9).

قرآن کتابی بود که پس از شکل گرفتن، رهبری کردن را می آموخت، که رشد، رهبری کردن استعدادهای تکامل یافته است....

1)  انسان گاهی به بن بست می رسد، با این که نیرو و توان برای رفتن دارد، راهی پیش پایش نیست، اما گاهی راهش هست، جایی برای رفتن دارد، اما توانش نیست. این عجز است و آن عبث و پوچی.

می توان میان عبث و پوچی هم مرزی بست. عبث، بی مصرف ماندن استعدادهای عظیم انسانی است که عظمت خود را یافته و پوچی، زبونی انسان در برابر شکست ها و بحران هایی است که به تجربه حسشان کرده. عبث از درک عظمت انسان مایه می گیرد و پوچی از عظمت رنج ها و شکست ها.»

پی نوشت ها:

1)  بقره، 28.

2)  نجم، 42.

3)  حمد، 6.

4)  شوری، 52.

5)  کهف، 107.

6)  جنّ، 10.

7)  جنّ، 2.

8)  انبیاء، 51.

9)جنّ، 2.

منبع:

صفایی حایری، علی، رُشد