بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

کمالات در عصر ظهور

کمالات در عصر ظهور

پیامبر گرامى اسلام (ص) در وصف حضرت قائم (ع) فرمود:

او ظاهر وباطن امامان است.(1)یعنى آن حضرت آشکارکننده علوم ظاهر و باطن است که خداوند متعال به پیامبر و امامان (ع) عطا فرموده و مظهر تمام کمالات و شؤون آنان است. امیرالؤمنین (ع) فرمود:اى کمیل هیچ علمى نیست مگر این که من افتتاح کننده آنم و هیچ چیزى نیست، مگر این که قائم آن را به پایان مى رساند(2) با این ویژگى هاکه براى حضرت در روایات آمده، تغییرات و تحوَلات در دوران ظهور، بى نظیر است. در روایتى است وقتى حضرت ظهور مى کند، خداوند در گوش ها و چشم هاى شیعیان، به اندازه چهار فرسخ قوت مى دهد و به کمال مى رساند و آنان با حضرت تکلم مى کنند و سخنان یکدیگر را مى شنوند.(3) علاوه بر این در روایت دیگرى است که در زمان قائم (ع)مؤمن در مشرق، برادر خود را در مغرب مى بیند و بالعکس (4) بحث کامل شدن عقول بندگان و ظهور تمام علم و دانش در دوران ظهور نیز در روایات است. (5)

 1.کمال الدین ج1 ص 281

2.مکیال المکارم ج1 ص 117.

3.نجم الثاقب باب سوم

4.همان

5.بحار الانوار ج52 ص 326.

جناب شیخ رجب علی خیاط ـ ره

لباس

لباس جناب شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لباسی که او می‌پوشید نیمه روحانی بود، چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن می‌کرد و عرقچین بر سر می‌گذاشت
 و عبا بردوش می‌گرفت.
نکته قابل توجه این بود که او حتی در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت، تنها یک بار که برای خوشایند دیگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شیخ خود این داستان را چنین تعریف می‌کند:

« نفس اعجوبه است، شبی دیدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمی‌توانم حضور پیدا کنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم که عصر روز گذشته که یکی از اشراف تهران به دیدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشایند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...»

ماخذ : کتاب کیمیای محبت
 چاپ دوازدهم 1382
 انتشارات دارالحدیث

 

پای درس آیت‌الله بهجت (حفظه)

آیت الله بهجت
 

آیا به آنچه می‌دانی عمل کرده‌ای؟

 

من و شما و خیلی‌ها، تا بزرگی را می‌بینیم - نمی‌دانم، شاید از روی عادت باشد، یا شاید ...!؟- فوراً جلو می‌رویم و می‌گوییم : " آقا یک نصیحتی به ما بفرمایید".

همین مسأله، موضوع فرمایش حضرت آیت الله محمد تقی بهجت است که خود، اندرزی بسیار ارزنده‌ و نصیحتی پربار است.

به امید آنکه لااقل بر این پند گوش فرا دهیم و به هوش آییم.

بسم الله الرحمن الرحیم

... آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سوال می‌شود:

آیا به مواعظی که تا حال شنیده‌اید عمل کرده‌اید یا نه؟

آیا می‌‌دانید که هر کس به معلومات خود عمل کرد، خداوند مجهولات او را معلوم می‌فرماید؟

آیا اگر به معلومات [و آنچه می‌داند] عمل ننماید، توقع زیاد شدن معلومات شایسته هست؟

آیا باید دعوت به حقّ از طریق لسان باشد؟

آیا [معصومین] نفرموده‌اند "با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید" ؟

آیا جواب این سوال‌ها از قرآن کریم "وَ الّذینَ جَاهَدوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا" آنان که در راه ما تلاش کنند به راه‌های خویش هدایتشان می‌کنیم. (1)

و از کلام معصوم علهیم ‌السلام: «مَن عَملَ بِما عَلِمَ وَرَثَهُ اللهُ عِلمَ مَا لََم یَعلَم» هرکس بدان‌چه می‌داند عمل کند خدا علم آنچه که نمی‌داند را روزیش می‌کند (2)

و «مَن عَملَ بِما عَلِمَ، کَفَی مَا لَم یَعلَم» هر کس به آنچه می‌داند عمل کند، همین از آنچه نمی داند کفایتش می‌کند. [روشن نمی‌شود؟]

خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم، و در آنچه نمی‌دانیم توقّف و احتیاط نماییم تا [در آینده برایمان] معلوم شود.

از آنهایی نباشیم که گفته‌اند:

پی مصلحت مجلس آراستند                         نشستند و گفتند و برخاستند

 

وَ مَا تَوفیقی اِلَّا بِاللهِ، [علیه] تَوَکّلتُ وَ اِلَیهِ اُنِیب، و السّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.

مشهد مقدس

یکشنبه 21/5/1375هـ ش

مطا‌بق با ربیع‌الاول 1417هـ ق

پای درس آیت‌الله بهجت (حفظه)

آیت الله بهجت

 

 نصایح و گفتار های آسمانی از بندگان آسمانی

 

  دستورالعملی از آیت الله بهجت :

 

دوست عزیز سلام ‏!

 

تو را به خدا چند خط پایین را بخوان و فقط و فقط 1 دقیقه به آن فکر کن! ‏

گاهی اوقات یک لحظه اندیشیدن، کاری می‌آفریند که سالها مطالعه نمی‌تواند مقدمه‌اش را ‏هم فراهم نماید.‏

و از این باب است که گفته‌اند «ساعتی اندیشیدن بهتر از عبادت هفتاد سال است، تَفَکُرُ ‏ساعَةٍ اَفضَلُ مِن عِبادَتِ سَبعِینَ سَنَةٍ»‏.

چند کلمه‌ی زیر نصیحتی کوتاه اما بر فراز قله‌ی معرفت، که طالب یک جو همت است ‏برای به پرواز درآوردن هر کس که بدان بیاندیشد و عمل کند.‏

 

آیا در تو دانه‌ای از جوی همت و فکر هست؟

 

باسمه تعالى

گفتم که الف، گفت دگر، گفتم‎ ‎هیچ
در خانه اگر کس است یک حرف بس‎ ‎است

بارها گفته‌ام و بار دیگر مى‌گویم: کسى‎ ‎که بداند «هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین ‏اوست»، 

احتیاج به هیچ وَعْظى [و نصیحتی] ندارد. [اینچنین آدمی] مى‌داند چه باید بکند و ‏چه باید

نکند، مى‌داند که "آنچه را که مى‌داند باید انجام دهد و‎ ‎آنچه که نمى‌داند باید ‏احتیاط کند"‏‎.‎‏(1)‏

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

به نقل از کتاب: برگى از دفتر آفتاب، شرح حال آیت اللّه بهجت؛ رضا باقى زاده پُلامى


ذکر خداوند حدّی ندارد

 

 

هر عمل خیری، حدّی از آن مطلوب است که اگر از آن حد گذشت، ضدش حاصل می‌شود، یعنی اگر انسان پایین‌تر از حد مطلوب انجام داد قاصر و یا مقصر است، و اگر بالاتر از حد مطلوب بود، به صعوبت مبتلا می‌شود، تا این که به حدی می‌رسد که غیر ممکن و غیر مقدور بشر می‌گردد. مانند نماز که بدن انسان طاقت زیاد نماز خواندن را ندارد، و یا مزاحم خیراتی است که به سبب نماز از انسان فوت می‌شوند، به گونه‌ای که دیگر انسان نمی‌تواند آنها را مثل گذشته انجام دهد. سایر خیرات و طاعات نیز این گونه است، به جز «ذکر الله» چنان که در روایت دارد که حدی برای آن نیست.( 1)

البته مقصود ذکر لسانی نیست، زیرا در اثر آن نیز اعضا و جوارح انسان به ملالت و ضعف و عجز و سستی دچار می‌شوند، بلکه ذکر الله که حدی ندارد اعم از ذکر قلبی و لسانی، بلکه اعم از ذکر بدنی است، چون تمام طاعات و همه‌ی آن چه مرضی[مورد رضایت] خداست ذکر الله است، و این گونه ذکر با همه‌ی طاعات جمع، و با هر نوع طاعت پیاده می‌شود، نظیر قضای حوایج، ادای واجبات، بلکه به جا آوردن مستحبات، که نزد اهلش ذکر الله است، بلکه ترک مکروهات و محرمات هم ذکر الله است. در آن روایت از امام صادق علیه السلام آمده است:(2)

 

«مِن اَشَدِّ مَا فَرضَ اللهُ عَلَی خَلقِهِ، ذِکرُ اللهِ کثیراً. ثُم قَالَ: لا اَعنِی سُبحانَ‌اللهِ وَ الحَمدُ لله وَ لا اله الا الله و الله اکبر وَ اِن کانَ مِنهُ وَ لکن ذِکر اللهِ عِندَ مَا اَحَلَّ وَ حَرُمَ.»

 

 

از سخت‌ترین چیزهایی که خداوند بر خلق واجب نموده، ذکر بسیار خداوند است. سپس فرمود: مقصودم سبحان‌الله و الحمدلله و لااله‌الاالله و الله اکبر نیست، هر چند اینها نیز از یاد خداست؛ بلکه منظورم یاد خدا هنگام حلال و حرام او است.

یعنی ذکر قلبی محض. 

آیا واقعاً سبحان‌الله است و اشد تذکیراً؛ (بیشتر انسان را به یاد خدا می‌آورد) است، و یا این گفتار حضرت یوسف علیه‌السلام که:(3)

 

"معاذالله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظلمون"

 

پناه بر خدا! او پروردگار من است، و جایگاهم را نیکو قرار داده است، و ستمکاران هرگز رستگار نمی‌شوند.

بسم الله بفرمایید، کار گذشته بود که قرآن می‌فرماید:(4)

 

"و هم بها لولا ان رءا برهن ربه"

 

حضرت یوسف علیه‌السلام نیز آهنگ او را می‌کرد، اگر برهان و نشانه‌ی روشن پروردگارش را نمی‌دید.

آیا همه‌اش به اختیار او بود، یا خدا حفظ کرد؟ چه کار کرد؟ آیا کاری کرد جز این که برهان رب را دید. البته قطعاً هزارها کار پیش از آن انجام داده بود تا اسباب برهان رب را در اوقات خلوت تحصیل کرده بود، که در آن موقعیت حساس برهان رب را دید.

پیوند به :

از کتاب در محضر بهجت ؛ محمد حسین رخشاد

ریحانه آفرینش

ریحانه آفرینش

 

دوست من سلام

شما اگر مرد هستید، زنان را چگونه می‌شناسید و به آنان چگونه می‌نگرید؟

اگر زن هستید، آیا خود را شناخته‌اید؟

به نظر شما فرق زنها با مردها در چیست؟

آیا زنان هنر و توان خاصی دارند که فقط مخصوص آنان باشد؟

اصلا زن چگونه موجودی است؟

برای پاسخ این سوالها و هزاران پرسشِ از این دست، شما را مهمان مجموعه‌ای به نام ریحانه‌ی آفررینش

.می‌کنم که از کتاب «زن در آینه جلال و جمال»؛ نوشته دانشمند بزرگ، آیت الله جوادى آملى دستچین گردیده است

 

زن

هنری که فقط  و فقط زنها دارند!

فرقی بین زن و مرد نیست، زیرا محور همه آنها انسان است و خصوصیت مذکر ومونث بودن در حقیقت انسان و ایمان و مانند آن تأثیری ندارد. می‌توان از حدیث شریف علوی که فرمود: عُقولُ النِسأ فِی جَمالِهِنَّ وَ جَمالُ الرِجالِ فِی عُقولِهِم، معنای دستوری فهمید نه معنای وصفی. یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در صدد وصف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه می‌شود تا جنبه نکوهش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شده است تا عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معنای آن، دستور یا وصف سازنده باشد نه وصف قدح و نکوهش یعنی زن موظف است و یا می‌تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و مناظره و نحوه برخورد و حکایت و نظایر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و می‌تواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش ‍ متجلی سازد.

زن باید طرایف (نکته‌های لطیف) حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه‌گر کند یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او تجلی می‌یابد

مثلا زن باید بتواند قداست همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و کیفیت برخورد او با فرشته‌ها و نحوه شنیدن بشارت مادر شدن و حالت تعجب و ابراز انفعال نمودن ظریفانه را که در آیه: فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ (1) و زنش با فریادی سر رسید و بر چهره خود زد و گفت: زنی پیر نازا؟!

و آیه: وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَقَ یَعْقُوبَ(2) و زن او ایستاده بود، خندید، پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم.

اشاره شده است، متجلی سازد در صورتی که هرگز این ظرایف هنری مقدور مردان هنرمند نخواهد بود. چنانکه زن تحصیل کرده و آگاه به معارف شهادت و ایثار و نثار توان آن را دارد که در نقش مادر مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد و در بدرقه او هنگام عزیمت، عقل طریف (لطیف) را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزند نستوهش که از میدان رزم، پیروزمندانه برگشت؛ اندیشه وزین عقلی را در لباس زیبایی شوق و انتظار و نظایر آن نشان دهد. چنانکه مردان هنرمند توان مقابل آن را دارند که هنرهای ظریف را در جامه عقل طریف حکایت کنند.

زن موظف است و یا می‌تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و مناظره و نحوه برخورد و حکایت و نظایر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و می‌تواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش ‍ متجلی سازد.

خلاصه آن که زن باید طرایف (نکته‌های لطیف) حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او تجلی می‌یابد و این توزیع کار نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی برای مرد. بلکه رهنمود و دستور عملی هر یک از آنهاست، تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود در خور ستایش گردد و در صورت تمرد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشه‌های درست ظهور می‌نماید. وگرنه زن نیز چون مرد شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و بایسته تقدیر و ثناست؛ چه این که مرد شایسته ارائه هنرهای ظریف بوده و بایسته ستایش و تقدیر است.


1- ذاریات ، 29

2- هود، 71

زن در آینه جلال و جمال؛حکیم متاله آیة الله عبدالله جوادى آملى