مسواک زدن (فوائد و کیفیت و اوقات آن)
» 1 ـ در فضیلت مسواک
و فـوائد آن اخبار زیادى است که بخاطر تبرک به بعضى از آنها اشاره میکنیم از جمله آن خبر مشهور است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت شده که آن حضرت فرمود :
فِقْهُ الرِّضَا ، علیه السلام رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه وآله وسلم قَالَ لَوْ لَا أَنْ یَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی لَأَوْجَبْتُ السِّوَاکَ فِی کُلِّ صَلَاةٍ وَهُوَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ
رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود :
الْبِحَارُ ، عَنْ أَعْلَامِ الدِّینِ لِلدَّیْلَمِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وسلم إِنَّ أَفْوَاهَکُمْ طُرُقُ الْقُرْآنِ فـَطَیِّبُوهَا بِالسِّوَاکِ فـَإِنَّ صَلَاةً عَلَى أَثَرِ السِّوَاکِ خَیْرٌ مِنْ خَمْسٍ وَسَبْعِینَ صَلَاةً بِغَیْرِ سِوَاکٍ
کرامتى عجیب و خوابى عجیبتر
به سال پانصد و پنجاه و هفت هجرى مردى از اتابکان شام به نام نور الدین محمودبن زنگى بر شام و حجاز حکومت داشت، او حاکمى بود نیکوکار و اهل تهجد و شب زندهدارى، شبى پس از تهجد و اعمال شب به خواب رفت و رسول خدا (ص) را در خواب دید.
آن حضرت دو نفر آدم سرخ پوست را به نورالدین نشان داد و فرمود: مرا از دست این دو نفر نجات بده: «یا نورالدین انقذنى من هذین الرجلین» نورالدین با وحشت از خواب پرید، وضو گرفت و نماز خواند و بخوابد رفت، باز آن حضرت را در خواب دید که مىفرمود: مر از دست این دو نفر نجات بده.
نورالدین باز از خواب پرید و مات و مبهوت درباره خواب فکر مىکرد دفعه سوم که به خواب رفت باز حضرت را در خواب دید که فرمود: مرا از دست این دو نفر نجات بده، دیگر خواب به چشمانش نرفت.
او وزیر صالح و نیکوکارى بنام جمال الدین موصلى داشت، فرستاد وزیر را بیدار کرده و آوردند، او خواب عجیب خود را با وزیرش در میان گذاشت. وزیر گفت: خواب عجیبى است لابد در مدینه اتفاقى افتاده که علاج آن از تو ساخته است، دیگر توقف روا نیست، هم اکنون باید به طرف مدینه حرکت کنى، خوابت را نیز به کسى نگو.
نورالدین همان شب با بیست نفر و وزیرش به مدینه حرکت کردند پول زیادى نیز با خود به همراه برد، این کاروان پس از شانزده روز به مدینه رسید، چون به نزدیک مدینه رسید، در خارج آن غسل کرد، بعد داخل شهر شد در روضه ما بین قبر شریف و منبر آن حضرت نماز خواند و آنگاه نشست و نمىدانست چه کار بکند.
شب اول فرا رسید، در اولین شب رعد و برق عجیبى در آسمان پیدا شد، و زمین چنان بشدت لرزید که نزدیک بود، کوهها از جا کنده شود، چون صبح شد مردم در مسجد جمع شدند.
وزیر به مردم گفت سلطان به قصد زیارت رسول خدا (ص) به مدینه آمده و با خود پول زیادى آورده که به اهل مدینه (حرم الرسول) تقسیم خواهد کرد از آمدن به محضر سلطان غفلت نکنید.
مردم گروه گروه مىآمدند، نورالدین به آنها جایزه مىداد و در قیافهشان دقت مىکرد تا مگر آن دو نفر را که درخواب دیده بود پیدا کند، همه آمده و پول گرفتند ولى آن دو قیافه پیدا نشدند، نورالدین به مأموران گفت: آیا کسى ماند که پول نگرفته باشد؟ گفتند: نه. مگر دو نفر از اهل مغرب که آنها هم پول نمىگیرند. دو مرد نیکو کارند و بى نیاز، بهمه اهل حاجت کمک مىکنند، پیوسته روزه مىگیرند و دائم الجماعه هستند، گفت: آن دو را نیز بیاورید، چون حاضر شدند، دید همانها هستند که رسول خدا (ص) در خواب نشان داده است .
نورالدین پرسید شما اهل کجاهستید؟ گفتند: از بلاد مغرب (اروپا) براى حج آمدهایم، قصد داریم که امسال در مدینه در محضر رسول خدا (ص) باشیم. گفت: راست بگوئید قصّه شما چیست، آن دو ساکت شدند، پرسید منزل شما کجاست؟ گفتند: در کاروانسرائى نزدیک حجره شریفه حضرت رسول (ص).
نورالدین آنها را در آنجا نگاه داشت و خود به منزل آنها آمد، دید در منزل آنها پول زیاد و دو عدد توبره و مقدارى کتاب و یک عدد حصیر است. در اینجا حاضران شروع به تعریف و تمجید آن دو نفر کر دند که اهل شهر از آنها بسیار خوبى دیدهاند و هر روز در زیارت آن حضرت و زیارت بقیع هستند و هر هفته به زیارت مسجد «قبا» مىروند، نورالدین گفت: سبحان الله.
آنگاه وى به کاویدن در منزل آنها پرداخت و چون حصیر را برداشت سردابى ظاهر شد که بطرف حجره شریفه قبر حضرت رسول (ص) مىرفت، حاضران از دیدن سرداب که به طرف قبر آن حضرت کنده شده به وحشت افتادند.
نورالدین پس از احضار آن دو گفت: جریان خودتان را باز گوئید، بعد آن دو را به شدت شلاق زدند.
بالاخره آنها در اثر شلاق به سخن درآمده و گفتند: ما دو نفر مسیحى هستیم، پادشاه نصارى و کشیش بزرگ، ما را به صورت و زىّ (لباس) حاجیان به اینجا فرستاده و پول زیادى به ما داده تا جسد شریف حضرت رسول را بیرون آورده و به اسپانیا (اندلس) ببریم.
لذا در این کاروانسرا که نزدیک قبر آن حضرت است منزل گرفتهایم، ما شبها این سرداب را مىکندیم، روزها به بهانه زیارت بقیع، خاک آنرا در میان قبور مىپاشیدیم و مدتى است که این کار را مىکنیم و چون به حجره شریفه نزدیک شدیم، رعد و برق و زلزله ما را هراسان کرد.
نورالدین فرداى آنروز، آن دو را در میان مردم حاضر کرد و در حضور مردم از آنها اقرار گرفت، آن وقت خواب رسول (ص) را به نظر آورد که آنحضرت او را براى رفع این مشکل اهل دانسته است به شدت گریه کرد.
بعد فرمان داد هر دو نفر را در کنار حجره شریفه گردن زدند، سپس دستور داد، سرب زیادى آماده کردند و در اطراف حجره شریفه خندقى کندند که به آب رسید، بعد سرب را ذوب کرده و در آن خندق ریختند که به حکم حصارى در اطراف حجره شریفه شد، بعد از این کار به شام محل حکومت خویش بازگشت.
ناگفته نماند: این خواب و این معجزه را مرحوم محدث نورى در دارالسلام ج 2 ص 109 از کتاب تحفة الازهار سید ضامن مدنى نقل کرده و گوید: در آن سال فضل بن امیر هاشم حاکم مدینه بود.
و نیز سمهودى آنرا در کتاب وفاءالوفاء ج 2 ص 648 نقل کرده و بچند منبع نیز اشاره نموده است و تصریح کرده که نورالدین محمودبن زنگى در سال پانصد و پنجاه و هفت هجرى به مدینه آمده است .
و نیز ناگفته نماند: نورالدین محمود بن زنگى از اتابکان شام است که از سال پانصد و چهل تا پانصد و هفتاد و هفت در شام حکومت کردند، نورالدین محمود یکى از سرشناسان آن سلسله است، ابن اثیر در تاریخ کامل ج 9 حالات او را بتفصیل نقل کرده است .
خاندان وحى، سید على اکبر قریشى
چندی پیش پیامی از شما دیدم در رابطه با قراردادن
(( نجوای ... سرود ...صبگاهی منتظران ظهور منتظر ... امام غایب از نظر ... همه مهر و همه عشق ... یوسف فاطمه علیه سلام ))
که حالا شما منتظران آن حضرت این دعای زیبا را از سایت هل اتا
کلیک کنید و دریافت کنید 626.2KB
التماس دعا
گزیدهای از نظرات مخالف و موافق در مورد ویژهنامه خرافات در عزاداری
- یک سؤال: چطور بوده که در زمان امام صادق با وجود اینکه هر کس به زیارت امام حسین (ع) میرفت ممکن بود جونش از دست بده یا در زمان امام هادی(ع) شرایطی را که حاکم آن موقع برای زیارت میگذاشت مانند دادن پول، قطع کردن دست و پا و ... باز هم مردم میرفتند و حاضر بودند این موارد را به جان خود بخرند و به زیارت امام حسین بروند.
- حالا سؤال من این است مگر ضرر به جان و بدنشان نبوده پس چرا امام صادق و امام هادى هیچ عکس العملی در قبال این مردمی که به زیارت میرفتند با وجود قطع کردن دست و ... نشان ندادند و بالعکس آنها را تشویق میکردند؟ بنده آدرس دقیق صحبتهای خود را ندارم ولی میدانم که تمام این صحبتها در تاریخ طبری به طور مفصل آمده است.
- بهتر است نظر مخالفان مطالب و مقالات خود را هم بنویسید تا حداقل در کشوری که از دموکراسی و آزادی اندیشه دم میزنند این مسئله تا حدی رعایت شود.
- 4 کتاب اصلی شیعه میگویند قمهزنی برای امام حسین (ع) جایز میباشد آیت الله خراسانی مرجع ما میگوید قمه و زنجیر زنی واجب است .
- قمهزنی را تاسی به زینب کبری میدانند که با دیدن راس برادر به روی نیزه آگاهانه سر را به محمل کوبید و خون جاری شد. روایت است که در عزاداری افراط نکنیم مگر برای سیدالشهدا. میدانم گاهی سوءتفاهم میشود اما والله قضیه امام حسین غیر از بقیه امور است بیایید احتیاط کنیم این کار عشق است و عشق جرم...؟
- آیا شکل ظاهری نماز خواندن مسلمانان از دیدگاه غربیها و خیلی از بی دینها مورد تمسخر قرار نمیگیرد؟ پس ما باید آن را کنار بگذاریم؟ آنجا که امام زمان میفرمایند من بر مصیبت جدم گریه میکنم تا اشکهایم تمام میشود و پس از آن خون گریه میکنم حضرت اغراق میکنند به درستی که این طور نیست و مصیبت بسیار بزرگ است و کسی که این کار را میکند از روی خلوص و ناراحتیاش است و نباید جلوگیری شود و چه بسا فرج شیعیان به وسیله عزاداری برای امام حسین (ع) انجام شود .
- با سلام میدانید که آیت الله وحید و بهجت مستحب میدانند ... و آقای سیستانی هم در روز عاشورا همین طور با آرزوی میانهروی در دین و پرهیز از تفریط و پیروی از مراجع تقلید .
- تمام چیزهایی که شما گفتید مخالف نظر مرجع عالی قدر شیعه حضرت آیت الله سیستانی است.
- با سلام چرا یک طرفه به قاضی میروید؟ من هم با علنی کردن این کار مخالفم ولی!!! همین الان چند تن از مراجع تقلید جواز به این کار دادند. چرا اینها را مطرح نمیکنید؟ آیا این قدر که استکبار بر علیه اعتقادات ما کار میکند، ما از اعتقاداتمان دفاع میکنیم؟ آیا ما اگر قمهزنی را تعطیل کنیم و فردایی آنها بگویند سینهزنی هم بد است! ما هم باید آن را کنار بگذاریم و شما بگیرید و بروید تا آخر کار که فردا تمام این مراسمات را جمع کنیم؟ ای کاش مسئولان فرهنگی ما کمی کار میکردند؟
- چند وقت پیش تو مجلس یکی از سخنرانان در مورد قمهزنی صحبت میکرد یکی از جوانان بسیار از این کار دفاع میکرد و میگفت اگه قمهزنی رو کنار بگذاریم فردا میگویند سینهزنی و لباس سیاه رو کنار بگذارید ولی متاسفانه آقای سخنران نتونستند دلیل قانع کنندهای برای حرمت این کار بیارند و فقط استدلال میکردند که وجهه سیاسی خوبی ندارد ای کاش روحانیون ما بیشتر با این مسئله آشنا بودند و جوابهای منطقیتر و محکمتری میدادند مثل کاری که شما میکنید خدا خیرتان بدهد.
- با عرض سلام میخواستم بگویم به این نکته توجه کنید که بیشترین و یا همه تبلیغات بر ضد عزاداری مخصوصا قمهزنی توسط وهابیان صورت میگیرد و ما باید حواسمان باشد که عامل دست آنها نشویم و اگر بگوییم آنان ما را مسخره میکنند کار دشمن مسخره نمودن است نه تشویق. آنان خدا و رسول را نیز مسخره میکنند پس دست برداریم؟
ادامه مطلب ...متمهدیان و مدعیان مهدویت
اشاره
نوشتار حاضر در ادامه مجموعه مقالاتی است که از چندی پیش در واکاوی و شناخت یکی از جدی ترین آسیبها و آفتهای تنیده شده با فرهنگ مهدویت، یعنی فرقه ها و مدعیان دروغین مهدویت، یه صورت سلسله وار تقدیم شما کاربران عزیز می شود. در مقالات گذشته چنانکه دیدیم دعاوی و هویت پاره ای از فرق یاد شده در ترازوی نقد فرو ریخت؛ اینک برآنیم تا مدعیات کذب و هویت پوچین برخی دیگر از این فرقه ها را بر آفتاب افکنیم؛ پس با ما همراه باشید.
ناووسیه:
فرقه ناووسیه معتقد به مهدویت امام صادق(ع) (شهادت 148هـ.) شدند؛ یعنى معتقدند حضرتش زنده و غایب است. مرادشان از مهدى، مفهوم نجاتبخش است.(1) ناووس از مردم بصره بود و وى را عبداللهبن ناووس یا عجدونبن ناووس هم مىگفتند.(2)
گروهى معروف به جعفریه هم به امامت، غیبت و رجعت امام جعفر صادق(ع) معتقد بودند؛ که رئیس این فرقه عبدالرحمنبن محمد، از دانشمندان و متکلمان شیعه بود. اما این ادعا نسبت به امام صادق(ع) درست نیست. چرا که:
اولاً: حضرت به شهادت رسیده و این امر در تاریخ ثبت شده است.
ثانیاً: اگر شک در شهادت حضرت بکنیم؛ باید شک در شهادت پدران و اجداد بزرگوارش هم بکنیم؛ و آن وقت است که باید مانند غلات و مُفَوِّضه منکر شهادت امام على(ع) و امام حسین(ع) شویم؛ در صورتى که این سفسطه است.(3)
ثالثاً: این گروه پس از چندى از بین رفتند و الآن وجود خارجى ندارند.
رابعاً: خود امام صادق(ع) مىفرماید: «هنگامى که سه اسم محمد، على و حسن، به طور متوالى در ائمه(ع) جمع شد، چهارمى آنان قائم است».
مفضلبن عمر گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و عرض نمودم: اى آقاى من! کاش جانشین خودت را به ما معرفى مىنمودى. فرمود: «اى مفضّل! امام بعد از من فرزندم «موسى» است و امام خلف و موعود منتظر (م ح م د)، فرزند «حسنبن علىبن محمدبن علىبن موسى» است.»(4)
1. الغیبة، شیخ طوسى، ص 192 و ملل و النحل، شهرستانى، ج 1، ص 166 و نجم الثاقب، نورى، ص 215.
2. تاریخ ادیان و مذاهب، مبلغى آبادانى، ج 3، ص 1251، قم، انتشارات منطق، 1373 ش.
3. مهدى موعود(عج)، على دوانى، ص 423، ترجمه جلد 13 بحارالانوار، مجلسى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پانزدهم.
4. کمالالدین و تمام النعمة، ج 1، ص 334، ح 4.
منبع:
محمدرضا نصورى، مجله انتظار، شماره 8