بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

بوی گل یاس

اطلاع رسانی مکتب اهل بیت علیه السلام

نفرین مکن زینب که رجعت در راه است!

به بهانه‌ی محرم، ماه خزان اهل بیت

 

 

زینب

 

نفرین مکن زینب که رجعت در راه است!

 

رویت را مخراش! مویت را پریشان مکن زینب! مبادا که لب به نفرین بگشایی و زمین و زمان را به هم بریزی و کائنات را کُن فَیَکون کنی!

ظهور ابر سیاه در آسمان صاف، آتش گرفتن گونه‌های خورشید، برپا شدن طوفانی عظیم به رنگ سرخ، آنسان که چشم از دیدن چشم به عجز بیاید، برانگیخته شدن غبار سیاه و فروباریدن خون، این تکانهای بی وقفه زمین، این لرزش شانه‌های آسمان، همه از سر این کلامی است که تو اراده کردی و بر زبان نیاوردی:

“کاش آسمان به زمین بیاید و کاش کوهها تکه تکه شوند و بر دامن بیابانها فرو بریزند، کاش...اگر این “کاش “ که بر دل تو می‌گذرد، بر زبان تو جاری شود، شیرازه جهان از هم می‌گسلد و ستونهای آسمان فرو می‌ریزد. اگر تو بخواهی، خدا طومار زمین و آسمان را به هم می‌پیچد، اگر تو بگویی، زمین تمام اهلش را در خویش می‌بلعد، اگر تو نفرین کنی، خورشید جهان را شعله ور می‌کند و کوهها را در آتش خویش می‌گدازد.

اما مکن، مگو، مخواه زینب!

چون مرغ رگ بریده دور خودت بچرخ، چون ماهی به خاک افتاده در تب و تاب بسوز، اما لب به نفرین باز مکن.اتمام حجت کن! فریاد بزن، بگو که: "و یحکم! اما فیکم مسلم!"وای بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست.

اما به آتش نفرینت دچارشان مکن.گرز فریادت را بر سر عمر سعد بکوب که: “ننگ بر تو! پسر پیامبر را می‌کشند و تو نگاه می‌کنی؟!”بگذار او گریه کند و روی از تو برگرداند و کلام تو را نشنیده بگیرد.بگذار شمر بر سر یاران خود نعره بزند: “مادرانتان به عزایتان بنشیند! برای کشتن این مرد معطل چه هستید؟!”

و همه آنها که پرهیز می‌کردند یا ملاحظه یا وحشت از کشتن حسین، به او حمله برند و هر کدام زخمی بر زخمهای او بیفزایند.بگذار زرعة بن شریک شمشیرش را از پشت بر شانه چپ حسینت فرود بیاورد و میان دست و پیکر او فاصله بیندازد.بگذار آن دیگری که رویش را پوشانده است گردن حسین را به ضربه شمشیرش بشکافد.بگذار سنان بن انس با نیزه بلندش حسین را به خاک بیندازد.

بگذار خولی بن یزید اصبحی، به قصد جدا کردن سر حسین از اسب فرود بیاید اما زانوانش از وحشت سست شود، به خاک بیفتد و عتاب و ناسازگاری شمر را تحمل کند. بگذار... نگاه کن! حسین به کجا می‌نگرد؟ رد نگاه او... آری به خیمه‌ها بر می‌گردد، وای... انگار این قوم پلید، قصد خیمه‌ها را کرده اند.از اعماق جگر فریاد بزن: “حسین هنوز زنده است نامرد مردمان!”

اما نفرین نکن!

حسین، خود از زمین خیز برمی دارد و تن مجروح را به دست یله می‌دهد و با صلابتی زخم خورده فریاد می‌کشد: “وای بر شما ای پیروان ال ابی سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت خدا نمی‌ترسید لااقل مرد باشید.”این فریاد، دل ابن سعد را می‌لرزاند و ناخودآگاه فریاد می‌کشد: “دست بردارید از خیمه‌ها.”و همه پا پس می‌کشند از خیمه‌ها و به حسین می‌پردازند.حسین دوست دارد به تو بگوید: “خواهرم به خیمه برگرد.”اما حنجره‌اش دیگر یاری نمی‌کند.و تو دوست داری کلام نگفته‌اش را اطاعت کنی، اما زانوهایت تو را راه نمی‌برد.می دانستی که کربلایی هست، می‌دانستی که عاشورایی خواهد آمد.

آمده بودی و مانده بودی برای همین روز. اما هرگز گمان نمی‌کردی که فاجعه تا بدین حد عظیم و شکننده باشد.می دانستی که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت و بر محمل شهادت سفر خواهد کرد اما گمان نمی‌کردی که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از ظهور او این همه داوطلب داشته باشد.شهادت ندیده نبودی. مادرت عصمت کبری و پدرت علی مرتضی و برادرت حسن مجتبی همه هنگام سفر رخت شهادت پوشیدند.

چشمت با زخم و ضربت و خون ناآشنا نبود. این همه را در پهلو و بازوی مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روی برادر دیده بودی اما هرگز تصور نمی‌کردی که دامنه قساوت تا این حد، گسترده باشد.

تصور نمی‌کردی که بتوان پیکری به آن قداست را آنقدر تیر باران کرد که بلاتشبیه شکل خارپشت به خود بگیرد.می دانستی که روزی سخت‌تر از روز اباعبدالله نیست. این را از پدرت، مادرت و از خود خدا شنیده بودی اما گمان می‌کردی که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز علی، کمی سخت‌تر باشد یا خیلی سخت تر. اما در مخیله ات هم نمی‌گنجید که ممکن است جنایتی به این عظمت در عالم اتفاق بیفتد و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند.به همین دلیل این سؤال از دلت می‌گذرد که “چرا آسمان بر زمین نمی‌آید و چرا کوهها تکه تکه نمی‌شوند...”مبادا که این سؤ ال و حیرت، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد. زینب!

دنیا به آخر نرسیده است. به ابتدای خود هم بازنگشته است. اگر چه ملائک یک صدا مویه می‌کنند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء. و خدا به مهدی منتقم اشاره می‌کند و می‌گوید: “انی اعلم ما لا تفعلون.”اما این رجعت به ابتدای عالم نیست. این بلندترین نقطه تاریخ است.حساسترین مقطع آفرینش است. خط استوای خلقت است. حیات در این مقطع از زمان، دوباره متولد می‌شود و تو نه فقط شاهد این خلق جدید که قابله آنی. پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن! صبور باش و روی مخراش! صبور باش و گیسو و کار خلق پریشان مکن.

بگذار شمر با دست و پای خونین از قتلگاه بیرون بیاید، سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند و به دست خولی بسپارد و زیر لب به او بگوید: “یک لحظه نور چهره او و جمال صورت او آنچنان مرا به خود مشغول کرد که داشتم از کشتنش غافل می‌شدم. اما به خود آمدم و کار را تمام کردم. این سر! به امیر بگو که کار، کار من بوده است.”

بگذار این ندا در آسمان بپیچد که: “قتل الامام ابن الامام(1)“ اما حرف از فرو ریختن آسمان نزن!سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین می‌کوبد و هستی را به آرامش  دعوت می‌کند. سجاد را ببین که چگونه بر سر کائنات فریاد می‌کشد که “این منم حجت خدا بر زمین!” و با دستهای لرزانش تلاش می‌کند که ستونهای آفرینش را استوار نگه دارد.

شکیبایی‌ات را از دست مده زینب! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است. اینک این ملائکه‌اند که صف به صف پیش روی تو زانو زده‌اند و تو را به صبوری دعوت می‌کنند. این تمامی پیامبران خداوندند که به تسلای دل مجروح تو آمده اند. جز اینجا و اکنون، زمین کی تمام پیامبران را یک جا بر روی خویش دیده است.این صف اولیاست، تمامی اولیاء الله و این خود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) است. این پیامبر خاتم است که در میانه معرکه ایستاده است، محاسنش را در دست گرفته است و اشک مثل باران بهاری بر روی گونه هایش فرو می‌ریزد.

یا جداه! یا رسول الله! یا محمداه! این حسین توست که...

نگاه کن زینب! این خداست که به تسلای تو آمده است.

خدا! ببین که با فرزند پیامبرت چه می‌کنند! ببین که بر سر عزیز تو چه می‌آورند؟ ببین که نور چشم علی را...”

نه. نه، شکوه نکن زینب! با خدا شکوه نکن! از خدا گلایه نکن. فقط سرت را بر روی شانه‌های آرام بخش خدا بگذار و‌ های‌های گریه کن.خودت را فقط به خدا بسپار و از او کمک بخواه. خودت را در آغوش گرم خدا گم کن و از خدا سیراب شو، اشباع شو، سرریز شو. آنچنان که بتوانی دست زیر پیکر پاره پاره حسین بگیری و او را از زمین بلند کنی و به خدا بگویی: “خدا! این قربانی را از آل محمد قبول کن!”

1- امام، پسر امام کشته شد.

آفتاب در حجاب؛ پرتو یازدهم ، سید مهدی شجاعی

خدا کی رو بیشتر دوست داره؟

اگه گفتی خدا کی رو بیشتر دوست داره؟

 

آب
 
 

اخلاص؛ زمینه ساز تقرب؛

آگاه باش که حرکت در مسیر وصال پروردگار همت می‌طلبد و اخلاص، همتی عظیم برای اینکه توان رفتن بیابی و اخلاص، برای اینکه راه را درست بروی و به بیراهه منحرف نشوی که خداوند محب مخلصین است و یاری می‌کند آنها را.

از منظر قرآن :

فَادعُوا اللهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکون

(تنها) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هر چند کافران ناخشنود باشند. (غافر/14)

دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) :

امام علی علیه السلام:

«الاخلاص اعلی الایمان: اخلاص، برترین مقام ایمان است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

« بالاخلاص تتفاضل مراتب المومنین: با اخلاص است که درجات مومنان تفاوت می‌کند.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

« اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل: دلت را خالص کن که در آن صورت عمل اندک هم تو را بس خواهد بود.»

امام صادق علیه السلام:

عمل خالص آن است که نخواهی کسی جز خداوند بزرگ، تو را به خاطر آن عمل بستاید،

«من کان لله کان الله له» کسی که صد در صد برای خدا کار کنند، خدا هم برای او خواهد بود.

نگاه بزرگان :

حکایت اول

مسجدی می‌ساختند. بهلول سر رسید، پنهانی سنگی تهیه کرد که بر روی آن نوشته شده بود: «مسجد بهلول» و سنگ را شبانه بر سر در مسجد نصب کرد.

سازندگان مسجد روز بعد آمدند و ناراحت شدند. بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند، که چرا زحمات دیگران را به نام خودت تمام کرده‌ای!

بهلول گفت: مگر شما مسجد را برای خدا نساخته‌اید، اگر مردم هم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته‌ام، خدا که اشتباه نمی‌کند! 

حکایت دوم

محدث قمی می‌گوید: وقتی کتاب منازل‌الاخرة را تالیف و چاپ کردم، به قم آمدم. شیخ عبدالرزاق مسئله‌گو، آن را هر روز می‌خواند. پدرم روزی به خانه آمد و گفت: شیخ عباس! کاش مثل این مسئله‌گو می‌شدی و می‌توانستی این کتاب را که او برای ما می‌خواند، بخوانی. چند بار خواستم بگویم که آن کتاب از آثار و تالیفات من است؛ اما خودداری کردم و فقط گفتم: دعا بفرمایید خداوند، توفیق مرحمت فرماید.

حکایت سوم

یک وقت برای تکامل معنوی و تهذیب روح از امام [خمینی (ره)] راهنمایی خواستم که با یک جمله کوتاه آنچه را باید، فرمود و انگشت روی نقطه اصلی نهاد و فرمود:

«سعی کنید در اخلاص عمل»  

آثار اخلاص :

از آنجا که اخلاص، گرانبها‌ترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا می‌شود، آثار فوق‌العاده مهمی نیز دارد که به آن اشاره می‌شود:

1- چشم بصیرت انسان نورانی می‌شود.

2- پیروزی در کارها؛ با اخلاص در نیت، به باطن کارها اهمیت بیشتری داده می‌شود و به همین دلیل، پیروزی در کار تضمین خواهد شد.

3- برخورداری از حکمت و دانش؛ اخلاص در عمل، باعث سرازیر شدن چشمه‌های حکمت و دانش به سوی انسان می‌شود.

ریا کاری :

نقطه مقابل اخلاص «ربا» است، آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانه‌ای از نشانه‌های منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کرده‌اند.

ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسان‌هاست.

نشانه‌های ریاکاران

ریاکار چهار علامت دارد:

1- اگر تنها باشد، اعمال خود را با کسالت انجام می‌دهد.

2- اگر در میان مردم باشد، با نشاط انجام می‌دهد.

3- هر گاه او را مدح و ثنا گویند، بر عملش می‌افزاید.

4- هر گاه ثنا نگویند از آن می‌کاهد. 

منبع :

طباطبایی، سید محمد هادی،  کتابچه شهر قرآنی، شماره10

فلسفه قمه زنی در اسلام ۴

توزیع قمه توسط انگلیسی‎ها

 

رحیم پور ازغدی

 

... در اسناد وزارت خارجه انگلیس بعدها منتشر شد و افشا شد که در ایران و عراق و هند دست کم اینها سرمایه‎گذاری کلانی کردند که چطور در محافل مذهبی و هیئت‎های مذهبی از جمله بین شیعیان نفوذ بکنند. و از جریان پاک و ارزشمند مدح اهل‎بیت سوءاستفاده بکنند و این جریان مبارک مؤثر در تاریخ شیعه و انقلاب را تبدیل کنند به عامل مخدر و تفرقه بین مسلمین .

حتی در یکی از اسناد آنها آمده که بین بعضی از هیئت‎های می‎آمدند اشعاری را برای مداحی در اختیار آنها قرار می‎دادند که کاملا بدعت بود. قمه توزیع می‎کردند بین عزاداران با بودجه خودشان . و اینها همه دست‎هایی است که پشت پرده واقعا در این قضیه دخالت دارند و باید این دخالت‎ها را دید . البته ممکن است یک مداحی با اخلاص دروغ بگوید و یک عزادار با اخلاص هم قمه بزند. ما بحثی با اون‎هایی که این کارها را انجام می‎دهند نداریم . اما توجه داشته باشیم که پشت این جریانات و پرده‎ها گاهی ممکن است دست‎هایی در کار باشد برای این که تفرقه و فتنه ایجاد بکنند و یک ادبیات افراطی.

روش‎های غالی‎گرانه، بدعت و هتاکی نسبت به مقدسات سایر مذاهب اسلامی را باب بکنند و مسلمین را از جبهه اصلی و نبرد اصلی منحرف بکنند ... .

 

منبع: 

نقل از سی دی مجموعه سخنرانی‎های استاد رحیم پور ازغدی تحت عنوان " آنچه نگفتند " سی دی شماره 1 (عنوان سخنرانی: سیره حاکمان، چه باید کرد؟ دقایق 6:00 تا 7:30 ) از موسسه فرهنگی طرحی برای فردا ، صحبت‎های استاد رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبه‎های نماز جمعه تهران

فلسفه قمه زنی در اسلام ۳

قمه‎زنی ممنوع

محسن قرائتی

در یکی از شهرها با وجود توصیه‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی‏داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند. وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏ای برای قمه‎زنی بگویی. گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی. گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو . من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین . «لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏ای دارد و قصه‏اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن . یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .

این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی. «راعنا» را هم می‏شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏». اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود، رعونت ‏به معنای خر کردن است و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»

وقتی که مسلمانان می‏گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می‏کردند، ولی یهودی‎ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمان‎ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.» یعنی کلمه‏ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند به کار نبرید .

بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه‏ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏کند . این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می‏دهد که از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه‏زنی شما سوء استفاده می‏کنند، شما دیگر قمه نزنید. گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی‏زنیم .

پس از این جلسه به تهران رفتیم و آن سال در آن شهر جز چند نفر کسی قمه نزد .

 

منبع:

مجله مبلغان، فروردین 1382، شماره 39 ، حجت الاسلام محسن قرائتی .

 

فلسفه قمه زنی در اسلام ۲

جریان فتوای آیت الله بروجردی(ره)

آیة الله بروجردی

 

جناب آقای حاج حسن خلج می‎گوید:

من یادم هست که نقل کرده‎اند برای من، که از آیت الله بروجردی بزرگ که در زمان خودشان بزرگترین مرجع شیعه بودند .

سوال کردند از آقا، نه سوال کردند، آقا را ترغیب و تشویق کردند به این که شما فتوایی بدهید که قمه‎زن‎ها قمه نزنند .

حضرت آیت الله بروجردی، ظهر عاشورا رفتند منبر، روضه خواندند، مردم گریستند بر سیدالشهدا، بعد گفتند از من خواستند که بر حرمت قمه‎زنی فتوا بدهم، 365 روز سال را ما مرجع هستیم مردم تقلید می‎کنند، یک روزش امام حسین علیه السلام مرجع است، مردم از امام حسین تقلید می‎کنند.

 

تحلیل و نقد:

مطلبی که جناب آقای خلج مطرح کرده‎اند با احتمال قریب، به یقین کذب محض است به چند دلیل:

1- چنین مطلبی از آیت الله بروجردی در کتاب‎ها و خاطرات مختلفی که از ایشان نقل شده وجود ندارد.

2- جریانی وجود دارد که دقیقا برعکس جریان فوق است و من احتمال می‎دهم که همین جریان را تحریف کرده‎اند و برای جناب آقای خلج تعریف کرده‎اند و ایشان بدون این که تحقیقی کرده باشند و یا حتی کمی در مضمون این جریان تاملی کرده باشند این جریان را نقل کرده‎اند.

اما آن جریان چه بوده است؟

افراد مختلفی جریانی که در ذیل می‎آید را نقل کرده‎اند و ما از قول استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی، ج 1، ص 185نقل می‎کنم .

استاد مطهری نقل می‎کنند که: «... یادم هست در سال‎هایی که در قم بودم در آنجا هم یک نمایش‎ها و شبیه‎های خیلی مزخرفی در میان مردم بود. سال‎های اول مرجعیت مرحوم آیت الله بروجردی (رضوان الله علیه) بود که قدرت فوق‎العاده داشتند. قبل از محرم بود. به ایشان گفتم وضع شبیه‎خوانی ما این جور است. دعوت کردند، تمام رؤسای هیئت نزد ایشان آمدند. از آنها پرسیدند: شما مقلد چه کسی هستید؟ همه گفتند ما مقلد شما هستیم . فرمودند: اگر مقلد من هستید، فتوای من این است که این شبیه‎هایی که شما به این شکل در می‎آورید حرام است. با کمال صراحت به آقا عرض کردند که آقا ما در تمام سال مقلد شما هستیم الّا این سه چهار روز که ابداً از شما تقلید نمی‎کنیم . گفتند و رفتند و به حرف مرجع تقلیدشان اعتنا نکردند. این نشان می‎دهد که هدف، امام حسین علیه السلام نیست. هدف، اسلام نیست. نمایشی است که از آن استفاده‎های دیگری و لااقل لذتی می‎برند... .»

آیت الله طاهری خرم‎آبادی نیز در خاطرات خود به این جریان اشاره کرده که می‎توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:

http://www.irisn.com/ketabkhaneh/yazde/khaterate_ayatoallah_mohammad_yazdi_09.htm

در همین خاطره که در سایت فوق آمده است آیت الله طاهری خرم‎آبادی نقل می‎کنند که: «... یک با ر در اصفهان در خصوص قمه‎زدن، استفتایی طرح شد تا از طریق بنده به قم برده و جواب آن از حضرات آیات بروجردی، خوانساری، صدر و حجت گرفته شود. من هم غافل از این که استفتاء مزبور دارای بعد سیاسی است، در کمال سادگی آن را به نزد علما بردم و جواب خواستم. قرار بر این شد که آقایان بعدا پاسخ بدهند. من قضیه را پی‎گیری کردم و جواب‎ها را یک به یک دریافت نمودم که البته بعضی از آنها سربالا بود .

در این میان مرحوم آیت الله بروجردی از پاسخگویی خودداری کردند و بنده در سوال اصرار ورزیدم و حتی یک بار پیشکار ایشان، حاج احمد به من پرخاش کرد و گفت: آقا به این گونه استفتائات پاسخ نمی‎دهند و چرا شما متوجه نیستید و هر روز مراجعه می‎کنید؟ من هم با لحن نسبتا تندی گفتم: چرا این را از اول نگفتید؟ من نمی‎دانستم که پای مسائل سیاسی در بین است .

بعدها بیشتر واقف شدم که پاسخگویی به سوالاتی از این دست بسیار حساس است و باید اطراف قضیه به دقت ملاحظه شود تا تبعات منفی به بار نیاید... .»

بنابراین ملاحظه می‎کنید که وقتی آیت الله بروجردی حتی حاضر به پاسخ به استفتاء در مورد قمه‎زنی نیستند چطور ممکن است به این صراحت در ترویج قمه‎زنی آن هم روی منبر صحبت کنند .

نتیجه این که جمله " 365 روز سال را ما مرجع هستیم مردم تقلید می‎کنند، یک روزش امام حسین مرجع است، مردم از امام حسین تقلید می‎کنند"؛ نه تنها از آیت الله بروجردی نیست بلکه جمله‎ایست که روسای هیئت‎های مذهبی به خود آقا گفته‎اند که منظورشان این بوده که ما در این قضیه مقلد شما نیستیم .

3- جمله "365 روز سال را ما مرجع هستیم مردم تقلید می‎کنند، یک روزش امام حسین مرجع است، مردم از امام حسین تقلید می‎کنند"؛ از هر مرجعی گفته شود حرف بسیار زشت و توهین‎آمیز هم به مرجعیت و هم به امام حسین علیه السلام است، چرا که این شبهه را القا می‎کند که راه مراجع با راه امام حسین علیه السلام دو راه مجزا است و نظراتشان با هم فرق می‎کند و بدتر این که سهم امام حسین علیه السلام از پیروی فقط یک روز در سال است. و من فکر نمی‎کنم هیچ مرجعی حاضر باشد چنین حرف زشتی را بر زبان آورد .

4- کجا و چه موقع امام حسین علیه السلام دستور و توصیه به قمه‎زنی داشته‎اند که آیت الله بروجردی بخواهند بگویند که در این زمینه امام حسین علیه السلام مرجع هستند و باید به نظر ایشان عمل کرد . اتفاقا همه دعواها همین جاست که هیچ توصیه یا حتی تاییدیه دینی درباره قمه‎زنی از هیچ کدام از ائمه معصومین علیهم السلام وجود ندارد و اگر وجود می‎داشت آیا برخی از مراجع جرئت مخالفت با این توصیه‎ها را داشتند؟! مطمئنا خیر .