به بهانهی محرم، ماه خزان اهل بیت
رویت را مخراش! مویت را پریشان مکن زینب! مبادا که لب به نفرین بگشایی و زمین و زمان را به هم بریزی و کائنات را کُن فَیَکون کنی!
ظهور ابر سیاه در آسمان صاف، آتش گرفتن گونههای خورشید، برپا شدن طوفانی عظیم به رنگ سرخ، آنسان که چشم از دیدن چشم به عجز بیاید، برانگیخته شدن غبار سیاه و فروباریدن خون، این تکانهای بی وقفه زمین، این لرزش شانههای آسمان، همه از سر این کلامی است که تو اراده کردی و بر زبان نیاوردی:
“کاش آسمان به زمین بیاید و کاش کوهها تکه تکه شوند و بر دامن بیابانها فرو بریزند، کاش...اگر این “کاش “ که بر دل تو میگذرد، بر زبان تو جاری شود، شیرازه جهان از هم میگسلد و ستونهای آسمان فرو میریزد. اگر تو بخواهی، خدا طومار زمین و آسمان را به هم میپیچد، اگر تو بگویی، زمین تمام اهلش را در خویش میبلعد، اگر تو نفرین کنی، خورشید جهان را شعله ور میکند و کوهها را در آتش خویش میگدازد.
اما مکن، مگو، مخواه زینب!
چون مرغ رگ بریده دور خودت بچرخ، چون ماهی به خاک افتاده در تب و تاب بسوز، اما لب به نفرین باز مکن.اتمام حجت کن! فریاد بزن، بگو که: "و یحکم! اما فیکم مسلم!"وای بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست.
اما به آتش نفرینت دچارشان مکن.گرز فریادت را بر سر عمر سعد بکوب که: “ننگ بر تو! پسر پیامبر را میکشند و تو نگاه میکنی؟!”بگذار او گریه کند و روی از تو برگرداند و کلام تو را نشنیده بگیرد.بگذار شمر بر سر یاران خود نعره بزند: “مادرانتان به عزایتان بنشیند! برای کشتن این مرد معطل چه هستید؟!”
و همه آنها که پرهیز میکردند یا ملاحظه یا وحشت از کشتن حسین، به او حمله برند و هر کدام زخمی بر زخمهای او بیفزایند.بگذار زرعة بن شریک شمشیرش را از پشت بر شانه چپ حسینت فرود بیاورد و میان دست و پیکر او فاصله بیندازد.بگذار آن دیگری که رویش را پوشانده است گردن حسین را به ضربه شمشیرش بشکافد.بگذار سنان بن انس با نیزه بلندش حسین را به خاک بیندازد.
بگذار خولی بن یزید اصبحی، به قصد جدا کردن سر حسین از اسب فرود بیاید اما زانوانش از وحشت سست شود، به خاک بیفتد و عتاب و ناسازگاری شمر را تحمل کند. بگذار... نگاه کن! حسین به کجا مینگرد؟ رد نگاه او... آری به خیمهها بر میگردد، وای... انگار این قوم پلید، قصد خیمهها را کرده اند.از اعماق جگر فریاد بزن: “حسین هنوز زنده است نامرد مردمان!”
اما نفرین نکن!
حسین، خود از زمین خیز برمی دارد و تن مجروح را به دست یله میدهد و با صلابتی زخم خورده فریاد میکشد: “وای بر شما ای پیروان ال ابی سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت خدا نمیترسید لااقل مرد باشید.”این فریاد، دل ابن سعد را میلرزاند و ناخودآگاه فریاد میکشد: “دست بردارید از خیمهها.”و همه پا پس میکشند از خیمهها و به حسین میپردازند.حسین دوست دارد به تو بگوید: “خواهرم به خیمه برگرد.”اما حنجرهاش دیگر یاری نمیکند.و تو دوست داری کلام نگفتهاش را اطاعت کنی، اما زانوهایت تو را راه نمیبرد.می دانستی که کربلایی هست، میدانستی که عاشورایی خواهد آمد.
آمده بودی و مانده بودی برای همین روز. اما هرگز گمان نمیکردی که فاجعه تا بدین حد عظیم و شکننده باشد.می دانستی که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت و بر محمل شهادت سفر خواهد کرد اما گمان نمیکردی که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از ظهور او این همه داوطلب داشته باشد.شهادت ندیده نبودی. مادرت عصمت کبری و پدرت علی مرتضی و برادرت حسن مجتبی همه هنگام سفر رخت شهادت پوشیدند.
چشمت با زخم و ضربت و خون ناآشنا نبود. این همه را در پهلو و بازوی مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روی برادر دیده بودی اما هرگز تصور نمیکردی که دامنه قساوت تا این حد، گسترده باشد.
تصور نمیکردی که بتوان پیکری به آن قداست را آنقدر تیر باران کرد که بلاتشبیه شکل خارپشت به خود بگیرد.می دانستی که روزی سختتر از روز اباعبدالله نیست. این را از پدرت، مادرت و از خود خدا شنیده بودی اما گمان میکردی که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز علی، کمی سختتر باشد یا خیلی سخت تر. اما در مخیله ات هم نمیگنجید که ممکن است جنایتی به این عظمت در عالم اتفاق بیفتد و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند.به همین دلیل این سؤال از دلت میگذرد که “چرا آسمان بر زمین نمیآید و چرا کوهها تکه تکه نمیشوند...”مبادا که این سؤ ال و حیرت، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد. زینب!
دنیا به آخر نرسیده است. به ابتدای خود هم بازنگشته است. اگر چه ملائک یک صدا مویه میکنند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء. و خدا به مهدی منتقم اشاره میکند و میگوید: “انی اعلم ما لا تفعلون.”اما این رجعت به ابتدای عالم نیست. این بلندترین نقطه تاریخ است.حساسترین مقطع آفرینش است. خط استوای خلقت است. حیات در این مقطع از زمان، دوباره متولد میشود و تو نه فقط شاهد این خلق جدید که قابله آنی. پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن! صبور باش و روی مخراش! صبور باش و گیسو و کار خلق پریشان مکن.
بگذار شمر با دست و پای خونین از قتلگاه بیرون بیاید، سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند و به دست خولی بسپارد و زیر لب به او بگوید: “یک لحظه نور چهره او و جمال صورت او آنچنان مرا به خود مشغول کرد که داشتم از کشتنش غافل میشدم. اما به خود آمدم و کار را تمام کردم. این سر! به امیر بگو که کار، کار من بوده است.”
بگذار این ندا در آسمان بپیچد که: “قتل الامام ابن الامام(1)“ اما حرف از فرو ریختن آسمان نزن!سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین میکوبد و هستی را به آرامش دعوت میکند. سجاد را ببین که چگونه بر سر کائنات فریاد میکشد که “این منم حجت خدا بر زمین!” و با دستهای لرزانش تلاش میکند که ستونهای آفرینش را استوار نگه دارد.
شکیباییات را از دست مده زینب! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است. اینک این ملائکهاند که صف به صف پیش روی تو زانو زدهاند و تو را به صبوری دعوت میکنند. این تمامی پیامبران خداوندند که به تسلای دل مجروح تو آمده اند. جز اینجا و اکنون، زمین کی تمام پیامبران را یک جا بر روی خویش دیده است.این صف اولیاست، تمامی اولیاء الله و این خود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) است. این پیامبر خاتم است که در میانه معرکه ایستاده است، محاسنش را در دست گرفته است و اشک مثل باران بهاری بر روی گونه هایش فرو میریزد.
یا جداه! یا رسول الله! یا محمداه! این حسین توست که...
نگاه کن زینب! این خداست که به تسلای تو آمده است.
خدا! ببین که با فرزند پیامبرت چه میکنند! ببین که بر سر عزیز تو چه میآورند؟ ببین که نور چشم علی را...”
نه. نه، شکوه نکن زینب! با خدا شکوه نکن! از خدا گلایه نکن. فقط سرت را بر روی شانههای آرام بخش خدا بگذار و هایهای گریه کن.خودت را فقط به خدا بسپار و از او کمک بخواه. خودت را در آغوش گرم خدا گم کن و از خدا سیراب شو، اشباع شو، سرریز شو. آنچنان که بتوانی دست زیر پیکر پاره پاره حسین بگیری و او را از زمین بلند کنی و به خدا بگویی: “خدا! این قربانی را از آل محمد قبول کن!”
1- امام، پسر امام کشته شد.
آفتاب در حجاب؛ پرتو یازدهم ، سید مهدی شجاعی
اخلاص؛ زمینه ساز تقرب؛
آگاه باش که حرکت در مسیر وصال پروردگار همت میطلبد و اخلاص، همتی عظیم برای اینکه توان رفتن بیابی و اخلاص، برای اینکه راه را درست بروی و به بیراهه منحرف نشوی که خداوند محب مخلصین است و یاری میکند آنها را.
فَادعُوا اللهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکون
(تنها) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هر چند کافران ناخشنود باشند. (غافر/14)
امام علی علیه السلام:
«الاخلاص اعلی الایمان: اخلاص، برترین مقام ایمان است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله:
« بالاخلاص تتفاضل مراتب المومنین: با اخلاص است که درجات مومنان تفاوت میکند.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله:
« اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل: دلت را خالص کن که در آن صورت عمل اندک هم تو را بس خواهد بود.»
امام صادق علیه السلام:
عمل خالص آن است که نخواهی کسی جز خداوند بزرگ، تو را به خاطر آن عمل بستاید،
«من کان لله کان الله له» کسی که صد در صد برای خدا کار کنند، خدا هم برای او خواهد بود.
حکایت اول
مسجدی میساختند. بهلول سر رسید، پنهانی سنگی تهیه کرد که بر روی آن نوشته شده بود: «مسجد بهلول» و سنگ را شبانه بر سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و ناراحت شدند. بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند، که چرا زحمات دیگران را به نام خودت تمام کردهای!
بهلول گفت: مگر شما مسجد را برای خدا نساختهاید، اگر مردم هم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساختهام، خدا که اشتباه نمیکند!
حکایت دوم
محدث قمی میگوید: وقتی کتاب منازلالاخرة را تالیف و چاپ کردم، به قم آمدم. شیخ عبدالرزاق مسئلهگو، آن را هر روز میخواند. پدرم روزی به خانه آمد و گفت: شیخ عباس! کاش مثل این مسئلهگو میشدی و میتوانستی این کتاب را که او برای ما میخواند، بخوانی. چند بار خواستم بگویم که آن کتاب از آثار و تالیفات من است؛ اما خودداری کردم و فقط گفتم: دعا بفرمایید خداوند، توفیق مرحمت فرماید.
حکایت سوم
یک وقت برای تکامل معنوی و تهذیب روح از امام [خمینی (ره)] راهنمایی خواستم که با یک جمله کوتاه آنچه را باید، فرمود و انگشت روی نقطه اصلی نهاد و فرمود:
«سعی کنید در اخلاص عمل»
از آنجا که اخلاص، گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا میشود، آثار فوقالعاده مهمی نیز دارد که به آن اشاره میشود:
1- چشم بصیرت انسان نورانی میشود.
2- پیروزی در کارها؛ با اخلاص در نیت، به باطن کارها اهمیت بیشتری داده میشود و به همین دلیل، پیروزی در کار تضمین خواهد شد.
3- برخورداری از حکمت و دانش؛ اخلاص در عمل، باعث سرازیر شدن چشمههای حکمت و دانش به سوی انسان میشود.
نقطه مقابل اخلاص «ربا» است، آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانهای از نشانههای منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کردهاند.
ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسانهاست.
نشانههای ریاکاران
ریاکار چهار علامت دارد:
1- اگر تنها باشد، اعمال خود را با کسالت انجام میدهد.
2- اگر در میان مردم باشد، با نشاط انجام میدهد.
3- هر گاه او را مدح و ثنا گویند، بر عملش میافزاید.
4- هر گاه ثنا نگویند از آن میکاهد.
طباطبایی، سید محمد هادی، کتابچه شهر قرآنی، شماره10
... در اسناد وزارت خارجه انگلیس بعدها منتشر شد و افشا شد که در ایران و عراق و هند دست کم اینها سرمایهگذاری کلانی کردند که چطور در محافل مذهبی و هیئتهای مذهبی از جمله بین شیعیان نفوذ بکنند. و از جریان پاک و ارزشمند مدح اهلبیت سوءاستفاده بکنند و این جریان مبارک مؤثر در تاریخ شیعه و انقلاب را تبدیل کنند به عامل مخدر و تفرقه بین مسلمین .
حتی در یکی از اسناد آنها آمده که بین بعضی از هیئتهای میآمدند اشعاری را برای مداحی در اختیار آنها قرار میدادند که کاملا بدعت بود. قمه توزیع میکردند بین عزاداران با بودجه خودشان . و اینها همه دستهایی است که پشت پرده واقعا در این قضیه دخالت دارند و باید این دخالتها را دید . البته ممکن است یک مداحی با اخلاص دروغ بگوید و یک عزادار با اخلاص هم قمه بزند. ما بحثی با اونهایی که این کارها را انجام میدهند نداریم . اما توجه داشته باشیم که پشت این جریانات و پردهها گاهی ممکن است دستهایی در کار باشد برای این که تفرقه و فتنه ایجاد بکنند و یک ادبیات افراطی.
روشهای غالیگرانه، بدعت و هتاکی نسبت به مقدسات سایر مذاهب اسلامی را باب بکنند و مسلمین را از جبهه اصلی و نبرد اصلی منحرف بکنند ... .
منبع:
نقل از سی دی مجموعه سخنرانیهای استاد رحیم پور ازغدی تحت عنوان " آنچه نگفتند " سی دی شماره 1 (عنوان سخنرانی: سیره حاکمان، چه باید کرد؟ دقایق 6:00 تا 7:30 ) از موسسه فرهنگی طرحی برای فردا ، صحبتهای استاد رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران
در یکی از شهرها با وجود توصیههای مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمیداشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی میآید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند. وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمدهای برای قمهزنی بگویی. گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی. گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو . من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین . «لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصهای دارد و قصهاش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن . یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم میشود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی. «راعنا» را هم میشود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن». اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است، ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»
وقتی که مسلمانان میگفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده میکردند، ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمانها به پیغمبرشان میگویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.» یعنی کلمهای را که دشمن از آن سوء استفاده میکند به کار نبرید .
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه میزنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را میکنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعهها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده میکند . این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده میکرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث به مسلمانان آن روز و امروز هشدار میدهد که از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده میکند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمهزنی شما سوء استفاده میکنند، شما دیگر قمه نزنید. گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمیزنیم .
پس از این جلسه به تهران رفتیم و آن سال در آن شهر جز چند نفر کسی قمه نزد .
منبع:
مجله مبلغان، فروردین 1382، شماره 39 ، حجت الاسلام محسن قرائتی .
جناب آقای حاج حسن خلج میگوید:
من یادم هست که نقل کردهاند برای من، که از آیت الله بروجردی بزرگ که در زمان خودشان بزرگترین مرجع شیعه بودند .
سوال کردند از آقا، نه سوال کردند، آقا را ترغیب و تشویق کردند به این که شما فتوایی بدهید که قمهزنها قمه نزنند .
حضرت آیت الله بروجردی، ظهر عاشورا رفتند منبر، روضه خواندند، مردم گریستند بر سیدالشهدا، بعد گفتند از من خواستند که بر حرمت قمهزنی فتوا بدهم، 365 روز سال را ما مرجع هستیم مردم تقلید میکنند، یک روزش امام حسین علیه السلام مرجع است، مردم از امام حسین تقلید میکنند.
مطلبی که جناب آقای خلج مطرح کردهاند با احتمال قریب، به یقین کذب محض است به چند دلیل:
1- چنین مطلبی از آیت الله بروجردی در کتابها و خاطرات مختلفی که از ایشان نقل شده وجود ندارد.
2- جریانی وجود دارد که دقیقا برعکس جریان فوق است و من احتمال میدهم که همین جریان را تحریف کردهاند و برای جناب آقای خلج تعریف کردهاند و ایشان بدون این که تحقیقی کرده باشند و یا حتی کمی در مضمون این جریان تاملی کرده باشند این جریان را نقل کردهاند.
اما آن جریان چه بوده است؟
افراد مختلفی جریانی که در ذیل میآید را نقل کردهاند و ما از قول استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی، ج 1، ص 185نقل میکنم .
استاد مطهری نقل میکنند که: «... یادم هست در سالهایی که در قم بودم در آنجا هم یک نمایشها و شبیههای خیلی مزخرفی در میان مردم بود. سالهای اول مرجعیت مرحوم آیت الله بروجردی (رضوان الله علیه) بود که قدرت فوقالعاده داشتند. قبل از محرم بود. به ایشان گفتم وضع شبیهخوانی ما این جور است. دعوت کردند، تمام رؤسای هیئت نزد ایشان آمدند. از آنها پرسیدند: شما مقلد چه کسی هستید؟ همه گفتند ما مقلد شما هستیم . فرمودند: اگر مقلد من هستید، فتوای من این است که این شبیههایی که شما به این شکل در میآورید حرام است. با کمال صراحت به آقا عرض کردند که آقا ما در تمام سال مقلد شما هستیم الّا این سه چهار روز که ابداً از شما تقلید نمیکنیم . گفتند و رفتند و به حرف مرجع تقلیدشان اعتنا نکردند. این نشان میدهد که هدف، امام حسین علیه السلام نیست. هدف، اسلام نیست. نمایشی است که از آن استفادههای دیگری و لااقل لذتی میبرند... .»
آیت الله طاهری خرمآبادی نیز در خاطرات خود به این جریان اشاره کرده که میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://www.irisn.com/ketabkhaneh/yazde/khaterate_ayatoallah_mohammad_yazdi_09.htm
در همین خاطره که در سایت فوق آمده است آیت الله طاهری خرمآبادی نقل میکنند که: «... یک با ر در اصفهان در خصوص قمهزدن، استفتایی طرح شد تا از طریق بنده به قم برده و جواب آن از حضرات آیات بروجردی، خوانساری، صدر و حجت گرفته شود. من هم غافل از این که استفتاء مزبور دارای بعد سیاسی است، در کمال سادگی آن را به نزد علما بردم و جواب خواستم. قرار بر این شد که آقایان بعدا پاسخ بدهند. من قضیه را پیگیری کردم و جوابها را یک به یک دریافت نمودم که البته بعضی از آنها سربالا بود .
در این میان مرحوم آیت الله بروجردی از پاسخگویی خودداری کردند و بنده در سوال اصرار ورزیدم و حتی یک بار پیشکار ایشان، حاج احمد به من پرخاش کرد و گفت: آقا به این گونه استفتائات پاسخ نمیدهند و چرا شما متوجه نیستید و هر روز مراجعه میکنید؟ من هم با لحن نسبتا تندی گفتم: چرا این را از اول نگفتید؟ من نمیدانستم که پای مسائل سیاسی در بین است .
بعدها بیشتر واقف شدم که پاسخگویی به سوالاتی از این دست بسیار حساس است و باید اطراف قضیه به دقت ملاحظه شود تا تبعات منفی به بار نیاید... .»
بنابراین ملاحظه میکنید که وقتی آیت الله بروجردی حتی حاضر به پاسخ به استفتاء در مورد قمهزنی نیستند چطور ممکن است به این صراحت در ترویج قمهزنی آن هم روی منبر صحبت کنند .
نتیجه این که جمله " 365 روز سال را ما مرجع هستیم مردم تقلید میکنند، یک روزش امام حسین مرجع است، مردم از امام حسین تقلید میکنند"؛ نه تنها از آیت الله بروجردی نیست بلکه جملهایست که روسای هیئتهای مذهبی به خود آقا گفتهاند که منظورشان این بوده که ما در این قضیه مقلد شما نیستیم .
3- جمله "365 روز سال را ما مرجع هستیم مردم تقلید میکنند، یک روزش امام حسین مرجع است، مردم از امام حسین تقلید میکنند"؛ از هر مرجعی گفته شود حرف بسیار زشت و توهینآمیز هم به مرجعیت و هم به امام حسین علیه السلام است، چرا که این شبهه را القا میکند که راه مراجع با راه امام حسین علیه السلام دو راه مجزا است و نظراتشان با هم فرق میکند و بدتر این که سهم امام حسین علیه السلام از پیروی فقط یک روز در سال است. و من فکر نمیکنم هیچ مرجعی حاضر باشد چنین حرف زشتی را بر زبان آورد .4- کجا و چه موقع امام حسین علیه السلام دستور و توصیه به قمهزنی داشتهاند که آیت الله بروجردی بخواهند بگویند که در این زمینه امام حسین علیه السلام مرجع هستند و باید به نظر ایشان عمل کرد . اتفاقا همه دعواها همین جاست که هیچ توصیه یا حتی تاییدیه دینی درباره قمهزنی از هیچ کدام از ائمه معصومین علیهم السلام وجود ندارد و اگر وجود میداشت آیا برخی از مراجع جرئت مخالفت با این توصیهها را داشتند؟! مطمئنا خیر .